13711372.blogfa.com

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - slam

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/1

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. امروز برگه سبزم اومد یکم خوشحال یکم هم استرس دارم. افتادم کهریزک به خونمون 45 دقیقه راه. تازه پنج شنبه ها بعد از ظهر تا شنبه صبح تعطیل. البته اطلاعات رو از داداش دوستم گرفتم. فکر کنم الان باید یکم فکر موهام باشمو گریه کنم. البته عمرا گریه کنما. این اولین پستم از اولین روز جدی شدن رفتنم. سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۲ 23:20 علیرضا. بخند و شاد باش.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - bye

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/10

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. میخوام تشکر کنم از صبرمممممممم. از نفری که اومدیمو الان 31 نفر تقسیم میشیم و 9 نفر یا فراری شدن یا معافیت گرفتن. از سرهنگ حسینی که انقد نفرینش کردیم سنگ کلیه گرفت. از امیر پور دستان که برای رزه جلوی ایشون دهنمون سرویس شد. از سرود سرباز تو وزارت کشور که رهبر موزیکمون عالی بود همه چی تموم شد یادگاریش موند. پنجشنبه بیست و نهم خرداد 1393 23:6 علیرضا. بخند و شاد باش. یه روز خوب . میاد.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - هفته اول

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/5

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. اها تکت تک روزهامو خاطره نوشتم تو برگه. نظرتون چیه عکسشو بزارم؟ دست خطم بد هااااااا. حالا عکس یه صفحه رو میزارم. بقیشو مینویسم از هفته های دیگه هر چی شما گفتین. امروز به طور رسمی خدمتون اغاز شد. و حالا که دارم این متن و مینویسم میفهمم. که تهدید سرباز ها روغ و بلوف نبوووود. بزارید از اول بگم. ساعت 4:30 دقیقه صبح بیدار شدم و در حالت خماری صدای زنگ خونه بهم فهموند که. رفتم بهش گفتم الان میام. رفتم و سریع حاضر شدم. از خانواده خداحافظی کردم و یه دربست گرفتم تااا کهریزک. پنجشنبه...

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - حرفی نیس

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/2

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. پسر دستی بر سر تراشیده اش کشید و رو به دختر گفت : منتظرم می مونی تا من از سربازی برگردم؟ دختر لبخندی زد و با حالت ملوسانه ای گفت : آره عزیزم . مطمئن باش . پسر زیر لب گفت کی بشه که تموم بشه. بعد از سه ماه پسر از سربازی برگشت . قبل از هر اقدامی به طرف منزل دختر رفت . کنار باغچه جلوی خانه دختر سبد گل و ظرف خالیه کیک افتاده بود . شب قبل دخترک به عقد پسری در آمده بود . جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ 0:8 علیرضا. بخند و شاد باش.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - کار رو به اینجا رسوندی

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/3

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. کار رو به اینجا رسوندی. وقتی میگن تورو دیدن. چرا عادتم نمیشه نبینم تورو عزیزم. دیگه یادگاریاتو نمیذارم تو اتاقم. ولی وقتی از تو میگن ، فکر تو میاد سراغم. کارو به اینجا رسوندی خاطراتت زندگیمه. باورم نمیشه رفتی ، اینم از رو سادگیمه. کارو به اینجا رسوندی ، چطور عشقم دلت اومد. میدونم واست مهم نیست برو با خیال راحت. جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ 23:3 علیرضا. بخند و شاد باش.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - سفر به بهشت

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/8

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. دیروز رفتم بهشت زهرا. نمیدونم چرا من که پادگانم چسبیده به اونجاست نرفتم. به هر حال خیلی خیلی خوب بود. از شهدای هفتاد و دو تن. از شهید خلیلی که خانوادش بودن سر مزارش. از شهدای گمنام و از شهید پلارک. شهیدی که همیشه مزارش با گلاب معطر. نمیدیدم باور نمیکردم اما خودم دیدم که سنگ اب میده. سیمان و خاک دور مزارش خشک اما سنگش خیس. حتی وقتی خشک میکنی بعد چند ثانیه دوباره خیس میشه. اینا رو خدا لایک کرده. خداروشکر که اسم منو اون هر دو در یک جا مشترک. به احترام همه شهدا. بخند و شاد باش.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - هفته دوم

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/6

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. بچه ها این هفته انقدر سخت گذشت از همون روز اولش که دیگه. اما در کل رزه رفتم خیز رفتم بشین پاشو رفتیم زیادددددددد. در کل دو بار نگهبان شدم. وقت کنم میگم بهتون که یه شب داشتم از ترس سکته میزدم. خاطره هم که بوووووووود. در کل نظراتو وقتی خوندم. فهمیدم خیلی هاتون دلتون سوخته. ممنونم اما درد و مرد هم خانواده ان. قضیه سکته رو بگم. باید نگهبان ها رو میزاشتم سر پس از ساعت 6-8. و 12-2 اولیش گذشت حالا بماند چجوری دومیش که 12-2 بود. یه پست داشتیم از برجک تا منبع اب. بخند و شاد باش.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی - اولین روز آموزشی

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/post/4

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. امروز اولین روز خدمتم شروع شد. در یک کلام دهنمون سرویس شد. خیلی ببخشید اما واقعیت. بزارید از اول بگم. ساعت پنج و نیم بیدار شدم تا برسم شد شش و نیم. بعد رفتیم رسیدیم دیدیم که اوف تغریبا نصف مدارک رو ندارم. برگشتیم خونه مدارک رو کامل کردیم دوستمم برگه سفیدشو نیاورده بود که اونم گرفت. تقریبا دو ساعت نشستیم تا اسممون و یه تیک بزنه. به جون خودم فقط همین یه تیک. بعد مارو بردن بالا منظورم طبقه بالاست من صف اول بودم. یه برگه دادن که در ادامه سه بار دیگه هم پرش کردیم. نشسته بودیم ک...

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/1393/01

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. دیروز رفتم بهشت زهرا. نمیدونم چرا من که پادگانم چسبیده به اونجاست نرفتم. به هر حال خیلی خیلی خوب بود. از شهدای هفتاد و دو تن. از شهید خلیلی که خانوادش بودن سر مزارش. از شهدای گمنام و از شهید پلارک. شهیدی که همیشه مزارش با گلاب معطر. نمیدیدم باور نمیکردم اما خودم دیدم که سنگ اب میده. سیمان و خاک دور مزارش خشک اما سنگش خیس. حتی وقتی خشک میکنی بعد چند ثانیه دوباره خیس میشه. اینا رو خدا لایک کرده. خداروشکر که اسم منو اون هر دو در یک جا مشترک. به احترام همه شهدا. بخند و شاد باش.

khateratsarbazi.blogfa.com

خاطرات سربازی

http://www.khateratsarbazi.blogfa.com/1393/03

خاطرات ادم شدن یه مشت پروووووو. میخوام تشکر کنم از صبرمممممممم. از نفری که اومدیمو الان 31 نفر تقسیم میشیم و 9 نفر یا فراری شدن یا معافیت گرفتن. از سرهنگ حسینی که انقد نفرینش کردیم سنگ کلیه گرفت. از امیر پور دستان که برای رزه جلوی ایشون دهنمون سرویس شد. از سرود سرباز تو وزارت کشور که رهبر موزیکمون عالی بود همه چی تموم شد یادگاریش موند. پنجشنبه بیست و نهم خرداد 1393 23:6 علیرضا. تموم شدن دوره کد. بشینن برپا بشینن برپا بشینن برپا بشینن برپا بشینن برپا بشینن برپا بشینن برپا بشینن برپا حالت شنا بگیرن از نو ج...