darusaze59.blogfa.com

veroonaa.blogspot.com

گاهی دلم عجیب هوای تو می کند....‬: January 2010

http://veroonaa.blogspot.com/2010_01_01_archive.html

گاهی دلم عجیب هوای تو می کند.‬. داستان ِ‌دل کندن. در فصل های زیادی تاب خورده ام. گفتی که مهربان نیستم. و خانمی که از سکوت قلبت عبور کرد. برای بوسیدنت خم شد. درخت خونی می شود. سالن را خون می گیرد. صدای گریه هایم بلند شده است. آب کوچه را می برد. مادر نمی شنود.(سوسن جعفری). 1از امروز تا اطلاع ثانوی نت ندارم.دلم واستون تنگ می شه.از دهم خوابگاه نشین می شم.سعی می کنم زود به زود آپ کنم اگه نشد به مهربونی هاتون منو ببخشید. 2هیچ گناهی بزرگتر از حماقت نیست.احمق نباش.فکر کن.فکر! نفس می کشم و بازدمم خفه می شود!

thelastember.wordpress.com

ژانویه 2011 – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2011/01

در واقع بیشتر سرطانهای پروستات تمایل چندانی به رشدبرق آسا وقبض سریع جان بیمار ندارند و بعبارت دیگر چنانچه بیمار به اندازه کافی خوش شانس باشد تا به سن کهولت برسد , به احتمال زیاد با سرطانش فوت خواهد شد تا از آن. چه بسا مردانی که با مقادیر کم این آنزیم در آزمایش خون خود آسوده سر بر بالین می گذارند حال آنکه خطر جدی سرطان انها را تهدید می کند و مردان دیگر با مشاهده سطوح افزایش یافته آنزیم علیرغم اینکه از سلامت کامل برخوردار هستند , با دل نگرانی خود و خانواده شان به دنبال درمانهای هزینه بر و غیر ضروری باشند.

thelastember.wordpress.com

کیسه صفرای بی جنبه من – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2010/10/17/کیسه-صفرای-بی-جنبه-من

کیسه صفرای بی جنبه من. ما تمام این مدت از مثانه بیقرارمان می نوشتیمو می گفتیمو می خندیدیم که نمی دانستیم تمام این مدت کیسه صفرایمان ژاژ می خاید و لب بر دندان می گزد. آن شبهای تابستان که از درد شکم صد رحمت به دردهای زایمانی می فرستادیم و عین مار بر خود می پیچیدیم و مثل مادربزرگ های قل قل میزرا می گفتیم که انشالله از باد کولر است و شکممان سرما خورده! نگو که این کیسه صفرای ما می نالیده و شب زنده داری می کرده . کیسه صفرای عزیز. من تو را دوست دارم , اما می خوام از بیخ و بن ریشه ات را بکنم و سر به تنت نبینم.

thelastember.wordpress.com

اکتبر 2010 – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2010/10

55 دیدگاه برای پارازیت. کیسه صفرای بی جنبه من. ما تمام این مدت از مثانه بیقرارمان می نوشتیمو می گفتیمو می خندیدیم که نمی دانستیم تمام این مدت کیسه صفرایمان ژاژ می خاید و لب بر دندان می گزد. آن شبهای تابستان که از درد شکم صد رحمت به دردهای زایمانی می فرستادیم و عین مار بر خود می پیچیدیم و مثل مادربزرگ های قل قل میزرا می گفتیم که انشالله از باد کولر است و شکممان سرما خورده! نگو که این کیسه صفرای ما می نالیده و شب زنده داری می کرده . 24 دیدگاه برای کیسه صفرای بی جنبه من. من و ا م اس. ترسا و قیقوله اش.

thelastember.wordpress.com

دسامبر 2009 – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2009/12

هر کس به طریقی دول مرد می شکند. صدای تلفن که در دل شب یخ زده به صدا در اوومد حدس زدم که مورد باید خیلی اورژانسی (! باشه طبق گزارش پزشک اورژانس , بیمار آقای حدودا 30 ساله بود که بعلت درد بیضه مراجعه کرده بود. خواب آلود رفتم پایین. حدود 7-8 مرد جوان با قیافه های مضطرب منتظر ایستاده بودند. مسلما فقط یکی از اوونها مریض و بقیه همراه بودند , اما با توجه به اینکه همه اشون تقریبا همسن و سال و مضطرب بودند و طبیعتا همه اشون هم بیضه داشتند(! مریض که از شرم و حیا سرش را انداخته بود پایین و با زیر چشمی اطرافش را می پ...

thelastember.wordpress.com

ژوئن 2010 – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2010/06

دکتر کارش که تموم شد اوومد سراغ مریض . » خب , مشکل جنابعالی چیه؟ Raquo; . پنیس با خودش گفت – تو دکتری. تو بگو مشکل من چیه – : دکتر جان , یه نگاه به سر و وضع من بنداز! نه جان من , خوب نگاه کن , آخه این چیه! بابا من ناسلامتی یه آلت تناسلی ذکور هستم. من با این جسم ناقص چطور می تونم همینجور از خودم نسل در بکنم؟ و بعد از اینکه بغض اش ترکید ادامه داد :من یه پنیس کوچولو موچولو هستم…. دکتر با لبخند دستش را روی سر پنیس کشید و گفت :» چرا اینطور فکر می کنی آخه کوچولو(! پنیس دید که مال دکتر واقعا بزرگتره (. پنیس با ...

thelastember.wordpress.com

اکتبر 2009 – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2009/10

نه همین لباس سبز است نشان جراح بودن. مثال معروفی است که می گوید دوست را باید یا در سفر شناخت یا در معامله.من هم میگویم استاد را باید در کسوت لباس جراحی در اتاق عمل شناخت. در این دوسالی که در اینجا دوره تخصصی جراحی کلیه و مجاری ادراری و تناسلی و غیره را می گذرونم کم و بیش با سیستم میلیتاری اینجا عادت کردم. از نق و نوق های سال بالایی ها چه اینکه مثلا چرا دستکش ات را زود تر از سال بالایی در آوردی! یا چرا قبل از سال بالایی اتاق عمل را ترک کردی تا فیکس شدن در اورژانس و عقوبه های کشیک اضافه . . من و ا م اس.

nilouyee.blogfa.com

دانشگاه با طعم باران

http://nilouyee.blogfa.com/8808.aspx

دانشگاه با طعم باران. خب من یه چند وقتیه از تصادف کردنام ننوشتم گفتم بد نیست حالا که موردشم برام پیش اومده یه گریزی هم به این امر مقدس که تقریبا جزو لاینفک زندگیمم شده بزنم که احیانا یه وقت خدای ناکرده خدای ناکرده شماها فکر نکنین که این ماشین سالم و سلامت داره به من سرویس میده! چند روز پیش از دانشگاه که بر می گشتم یه موزیک محشر گذاشته بودم و واسه خودم خلسه وار می روندم که تو خیابونمون یه مرد خیلی خیلی شریف و وارسته از اون مدل سیبیل کلفتاش. نوشته شده در جمعه ۲۹ آبان۱۳۸۸ساعت ۰:۳ قبل از ظهر توسط نیلوفرانه.

thelastember.wordpress.com

ژوئیه 2010 – مثانه ی بيــــــــقرار

https://thelastember.wordpress.com/2010/07

کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را…؟ دوسال پیش همین وقت ها وقتی ازم می پرسیدند شما ایرانی هستید؟ بی تفاوت جواب میدادم «آره». پارسال همین وقت ها وقتی ازم می پرسیدند شما ایرانی هستید؟ با افتخار جواب میدادم: «بلی! امسال همین وقت ها وقتی ازم می پرسند شما ایرانی هستید؟ با اکراه جواب میدم «اوهوم». می ترسم سال دیگه وقتی همین وقت ها ازم بپرسند شما ایرانی هستید؟ با تاسف جواب بدم:»نچ.». 45 دیدگاه برای کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را…؟ I have a dream. که خانومه گفت «بسه دیگه پلیز! دیدم چشماش گر...

midmaddramir.blogspot.com

پزشک نیمه دیوانه: بلاگفای..........!!!!!

http://midmaddramir.blogspot.com/2009/09/blog-post.html

پرت و پلاگوییهای یک پزشک نیمه دیوانه. برچسب‌ها: اگرا.هند. اقا ما کلی مطلب نوشتیم این بلاگفای ! همه را از بین برد! یکی از تفاوتهای هند نحوه خرید کردن بود.هر چیزی که میخواستی بخری باید چونه میزدی.مثلا اگه میگفتن ۱۰۰۰ روپیه از ۲۰۰ روپیه شروع میکردی تا مثلا ۵۰۰ تا بخریش.نکته جالب ا. یا اگه فروشنده میدونست که ما خریدار نیستیم باز هم کامل جنسهاشو نشون میداد و اخر هم که میخواستی از مغازه بری بیرون درو واست باز میکرد و . واسه همین پروسه خرید واسه من که یکی از عزاداری هام تو ایران خرید هست! واسه عکس گرفتن هم روپی!