elionline.blogfa.com

alchemic.blogfa.com

کیمیایی

http://www.alchemic.blogfa.com/1391/02

زن شکسته ترین وخمیده ترین ایستاده دنیاست. Respect and love her. به او احترام بگذار و به او عشق بورز. نوشته شده در جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 14:13 توسط zahra. انشائ دانش آموزان کلاس سوم دبستان در باره حیوانات:. ما حیوانات را خیلی دوست داریم بابایمان هم همینطور. ما هروز در مورد حیوانات حرف می زنیم بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی با ما حرف میزند از حیوانات هم یاد میکند. مثلا:امروز بابایمان دوباره به ما گفت:توله سگ مگه تو مخش نداری که نشستی پای تلویریون؟ تاکسی داشت میزد به پیکان بابایمان،.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی - فرهنگ ریشه ای!

http://www.alchemic.blogfa.com/post/10

اعراب به ما آموختند:به جای خوراک بگوییم غذا،که خود به ادرار شتر میگویند. اعراب به ما آموختند:به جای واق واق سگ،بگوییم پارس،که نام اولیه سرزمینمان است. اعراب به ماآموختند:بگوییم شاهنامه آخرش خوش است،چون در آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب شکست میخورند. وقت آن نرسیده که فرهنگ ریشه ای خود را از این همه ناآگاهی رها کنیم؟ نوشته شده در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 13:41 توسط zahra. اگر تنها ترین تنها شوم بازم خدا هست. از جلو چشمتم خفه شو. زندگی عاشقونه ی من و تو. ریسمانی از لحظه ها. سقفی به وسعت آسمان.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی -

http://www.alchemic.blogfa.com/post/8

انشائ دانش آموزان کلاس سوم دبستان در باره حیوانات:. ما حیوانات را خیلی دوست داریم بابایمان هم همینطور. ما هروز در مورد حیوانات حرف می زنیم بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی با ما حرف میزند از حیوانات هم یاد میکند. مثلا:امروز بابایمان دوباره به ما گفت:توله سگ مگه تو مخش نداری که نشستی پای تلویریون؟ و هر وقت ما پول میخواهیم می گوید:کره خر مگه من نشستم سر گنج؟ چند روز پیش وقتی با مامان و بابایمان می رفتیم خونه ی عمه جان، یک. تاکسی داشت میزد به پیکان بابایمان،. بابایمان هم که آن روی سگش بالا.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی -

http://www.alchemic.blogfa.com/post/12

حرفی که میزنم تنها به خاطر"حقیقت"است. در گذشت استاد بزرگ دکتر علی شریعتی تسلیت باد. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ساعت 19:13 توسط zahra. اگر تنها ترین تنها شوم بازم خدا هست. از جلو چشمتم خفه شو. زندگی عاشقونه ی من و تو. ریسمانی از لحظه ها. سقفی به وسعت آسمان. پرنسس هزار چهره زیبایی ابرو جونم.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی - فاطمه فاطمه است

http://www.alchemic.blogfa.com/post/6

میخواستم نام کتاب را بگذارم فاطمه دختر رسول الله. دیدم که این فاطمه است و فاطمه این نیست. میخواستم نام کتاب را بگذارم فاطمه همسر علی(ع). دیدم که این فاطمه است و فاطمه این نیست. میخواستم نام کتاب را بگذارم مادر حسنین دیدم که این. فاطمه است و فاطمه این نیست. به بهمین دلیل نام کتاب را گذاشتم فاطمه فاطمه است . کودکی با خود اندیشیدخدا چه میخورد؟ چه میپوشد و کجا زندگی می کند؟ خدا،تهمت بندگان را میخورد،گناهانشان را می پوشد و. در دلهای شکسته زندگی می کند. اگر تنها ترین تنها شوم بازم خدا هست. از جلو چشمتم خفه شو.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی

http://www.alchemic.blogfa.com/1391/03

حرفی که میزنم تنها به خاطر"حقیقت"است. در گذشت استاد بزرگ دکتر علی شریعتی تسلیت باد. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ساعت 19:13 توسط zahra. این بود آرمانهای امام راحل که امیدش به دبستابی ها بود؟ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۱ساعت 11:31 توسط zahra. اعراب به ما آموختند:به جای خوراک بگوییم غذا،که خود به ادرار شتر میگویند. اعراب به ما آموختند:به جای واق واق سگ،بگوییم پارس،که نام اولیه سرزمینمان است. وقت آن نرسیده که فرهنگ ریشه ای خود را از این همه ناآگاهی رها کنیم؟ از جلو چشمتم خفه شو.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی

http://www.alchemic.blogfa.com/1391/06

سلام وبلاگ تعطیل.دلم برا همتون تنگ میشه خداحافظ. نوشته شده در پنجشنبه نهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 23:15 توسط zahra. اگر تنها ترین تنها شوم بازم خدا هست. از جلو چشمتم خفه شو. زندگی عاشقونه ی من و تو. ریسمانی از لحظه ها. سقفی به وسعت آسمان. پرنسس هزار چهره زیبایی ابرو جونم.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی

http://www.alchemic.blogfa.com/1391/05

از اون ور برو غافلگیرش کن! نوشته شده در چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 16:27 توسط zahra. اگر تنها ترین تنها شوم بازم خدا هست. از جلو چشمتم خفه شو. زندگی عاشقونه ی من و تو. ریسمانی از لحظه ها. سقفی به وسعت آسمان. پرنسس هزار چهره زیبایی ابرو جونم.

alchemic.blogfa.com

کیمیایی - پیغام ماهی ها

http://www.alchemic.blogfa.com/post/5

رفته بودم سر حوض. تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در اب. اب در حوض نبود. هیچ تقصیر درختان نیست. ظهر دم کرده تابستان بود. وعقاب خورشید امد اورا به هوا برد که برد. به درک راه نبردیم به اکسیژن اب. برق از پولک ما رفت که رفت. ولی ان نور درشت. عکس ان میخک قرمز در اب. که اگر باد می امددل او،پشت چین های تغافل می زد. روزنی بود به اقرار بهشت. تو اگر در تپش باد خدا را دیدی،همتی کن. و بگو ماهی ها حوضان بی اب است}. باد می رفت به سر وقت چنار. من به سر وقت خدا می رفتم. دور باش اما نزدیک. من از نزدیک بودن های دور میترسم!