behnamitra.blogfa.com
میترا و بهنام
http://www.behnamitra.blogfa.com/1392/08
اگر شدم عاشق تو نذار كه بي تاب بمونم لالايي شبام تويي نذار كه بي خواب بمونم دارم برات شعر ميخونم شايد به يادم بموني فقط يه چيز ازت ميخوام هميشه عاشق بموني. تقدیم به تو ( عشق زندگیم). الوعده وفا. عكس. نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۲ساعت ۱۸:۱۱ بعد از ظهر توسط میترا. و اما عروسي . نوشته شده در شنبه هجدهم آبان ۱۳۹۲ساعت ۱۵:۷ بعد از ظهر توسط میترا. روزهايي كه به خاطره ها پيوست. نوشته شده در یکشنبه پنجم آبان ۱۳۹۲ساعت ۱۹:۴۰ بعد از ظهر توسط میترا. تاریخ آشنایی : 85.2.11. مدت دوستی : 4 سال و 3 ماه و 3 روز.
honooooo.blogfa.com
★♂★ .. ای عشق همه بهانه از توست .. ★♂★ - آقا دیب داری؟
http://www.honooooo.blogfa.com/post-28.aspx
ای عشق همه بهانه از توست . عاشقی را ناله وفریاد نیست * . . *. میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟ کارمند داروخونه می گه:. یارو جواب می ده :. دیگه این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره. کارمنده می گه: والا ما. تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟ یارو می گه: بابا دیب،. طرف میبینه نمی فهمه،. می ره به رئیس داروخونه می گه. اون میآد می پرسه :. یارو می گه: دیب! رئیس می پرسه :. یارو می گه: بابا دیب. دیگه این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره. رئیس داروخونه می گه:. تو مطمئنی که اسمش دیبه؟ یارو می گه: آره بابا. جمعه نوز...
cheshbohboli.blogfa.com
خاطرات من و همسر جونی - 31
http://www.cheshbohboli.blogfa.com/post-31.aspx
خاطرات من و همسر جونی. خیلی حالم گرفته است. صبح همسری زنگ زد که نرم بیرون هوا سرده و بیرون یخبندون. کلی سفارش که میری زمین میخوری بعد خودم اومدم میریم. زنگ زدم مامان اینا ببینم راه افتادن یا نه میگه عمو هم گفته میاییم رفتن میکانیکی راه افتادیم میگیم تا ساعت ۱۲ جند بار زنگ زدم میگن هنوز راه نیفتادیم. موقع راه افتادن اون یکی عمو هم گفته میاد و کلی بحثشون شده دم رفتنی. منم کلی سفارش که هوا و جاده بد خرابه زود راه بیفتین. چطوری مهمون داری کنم چطوری جا بدم اعصابم خرد شد کلی گریه کردم. خلاصه اعصاب همه خرد.
eshghebientehiman.blogfa.com
عشق بی انتهای من - یعنی خودت بودی نفسم
http://www.eshghebientehiman.blogfa.com/post-47.aspx
عشق بی انتهای من. هنگامي که خاطره ات رامي بوسم در مي يابم ديري ست که مرده ام. یعنی خودت بودی نفسم. سلام نازی جونم خوبی قربونت 2 هفته پیش یه شماره با پیش شماره شما و. حتی پیش کد خونه خودتون بود ولی من خواب بودم عشقم خودت بودی؟ لعنت به این شانس و خواب تا الان 2 بار زنگ زدی ولی من خواب بودممممممممممممممممممممممم. نازی جونم تا الان شک داشتم خودت دلیلشو میدونی که چرا دو به شک بودم. اگه خودت بودی بهم پیام بده یا دوباره بزنگ زندگیم بدطور دلتنگتم. دوست دارم عشق بی انتهای من نازی جونم. یه پست ویژه برای عشقم.
eshghebientehiman.blogfa.com
عشق بی انتهای من - دوستت دارم
http://www.eshghebientehiman.blogfa.com/post-31.aspx
عشق بی انتهای من. هنگامي که خاطره ات رامي بوسم در مي يابم ديري ست که مرده ام. من هزاران بار توبه کردم که دیگر بیادت نباشم. اما مگر می شود اما مگر این دل میگذارد. هر ثانیه هر بحظه بیاد توست و این دل فقط بیاد تو در این سینه میتپد. آری تو تک تک نفسهای منی ای هستی من. تو را عاشقانه و عاقلانه دوست دارم. دوستت دارم نه به اندازی دنیا چون این دنیا نهایت دارد. من تو را دوست دارم بینهایت. تنها بینهایت است که می تواند عمق دوست داشتن مرا نسبت به تو نشان دهد. آه و صد آه به تو ای روزگار لعنتی. یه پست ویژه برای عشقم.
cheshbohboli.blogfa.com
خاطرات من و همسر جونی - 24
http://www.cheshbohboli.blogfa.com/post-24.aspx
خاطرات من و همسر جونی. این چند روز مشغول دکتر و دکتر بازی بودیم. وهنوز درگیریم انشالله مشکلمون حل میشه. دیروز خونه بودم ساعت ۴ همسر جونی اومد و ناهار خوردیم داشتیم فیلم میدیدم که یه دفعه صدای تق و توق و شکستن شیشه اومد. همسری از تراس نگاه کرد دیدیم جلو خونه ما یه ماشین ۱۱۰ یه سمندی را گرفت و راننده اش را خوابوندن و دستبند زدن انداختن تو ماشین. سمند هم رفته بود رو اجرای کنار خیابون و زده بود ماشین همسایه را داغون کرده بود. یه ۲ ساعتی اونجا بودند تا جرثقیل اومد و ماشین را برد منم مثل فضولا پشت پنجره. نوشته...
cheshbohboli.blogfa.com
خاطرات من و همسر جونی
http://www.cheshbohboli.blogfa.com/9006.aspx
خاطرات من و همسر جونی. دوستای عزیز ببخشید نتونستم تو این چند روز اپ کنم اخه مهمون داشتم و سرم کلی شلوغ بود. ازم خواستین از خاطرات عروسی واستون بگم. ۳روز قبل از عروسی همسر جونی با یکی از خواهراش اومدند خونمون و بعد اون جریانها که اتفاق افتاد مشکلون حل شد. و فرداش هم برادرش و بقیه خواهرا اومدند ۱۰ حنا بندونمون بود رفتم ارایشگاه و بابا اومد دنبالم کلی خوش گذشت. به قول بچه ها این همه عمر کردیم اینقدر عروسی رفتیم اندازه عروسی شما نرقصیدیم و حال نکردیم. صبح ساعت ۱۰ رفتم ارایشگاه وتا ساعت ۳/۳۰ اماده بودم. خلاصه...
man0to0love.blogfa.com
♂♥♀سکآنس هآی عشق من و تو♂♥♀ - روزایی که گذشت...
http://www.man0to0love.blogfa.com/post/293
سکآنس هآی عشق من و تو. روزآنه هآی دو تآ هنرمند عآشق. اوایل خرداد پدر بزرگ محسن فوت شد :/ خدا رحمتشون کنه و محسن با کلی غصه و ناراحتی. به زور مرخصی گرفت و اومد:) خب برای منم بد نشد و تونستم ببینمش هرچند با این دلیل دوس نداشتم:(. یه ده روزی موند وکلی خوش گذشت به خودش فکر نکنم چون هم مراسم ختم بود هم دندون پزشکی :(. این روزا منو محسن پر شدیم از اتفاقایی که دوس داریم بیفته و نمیفته.شانس است دیگر:). و حالا من انتظار میکشم تا بهمن یا اسفند نود و چهار تا بیاد:(. گرونی به اسم وقت و جوونیشو میده:/. اولین اس:16/6/...
pezhmanesteghlali.blogfa.com
♥♥♥ فرشتــــــہ صـورتـے♥♥♥
http://www.pezhmanesteghlali.blogfa.com/post-111.aspx
نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر. مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقت قرار گذشت. نیامد. نگران،. کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود س ر خ م کرده داشت میپژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سر کلاغها. گل را هم انداختم زمین، پاسار ش کردم. گ ند زدم بهش. گلبرگهاش ک نده، پخش، لهیده شد. بعد، یقهی. را دادم بالا، دستهام را کردم تو جیبهاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به در پارک، ص داش از پشت. جك و اس ام اس.