hirmianari.blogfa.com

narsani.blogfa.com

خومانی

http://www.narsani.blogfa.com/1392/09

نفس می کشم نبودنت را. نفس می کشم نبودنت را. هوای بوی تنت را کرده ام. پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است. حتی آسمان پر ستاره. روی سرم می ریزد. و من چتر می خواهم . هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده. خودم را به هزار راه میزنم. نکند یاد آغوشت بیفتم . چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۹/۰۶ ساعت 11:22 ب ه قلم حسین. طراح : ص دف. طراح : ص دف. دلتنگی های یه دختر. ايران سازه(وب تخصصي مهندسي عمران). دست نوشته های کوچک من(فاطمه). اسمان مال من است.(سارا). زبان سرای ایران زمین ریز. طراح : ص دف.

narsani.blogfa.com

خومانی

http://www.narsani.blogfa.com/1392/11

ﺩﻟﺘﻨﮓ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺷﻮﯼ . ﺑﻐﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﻫﯽ. ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩ ﻧﺎ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﺭﺍ . ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻟﻢ ﻣ ﺼ ﺮ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ. ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺯﺩﻩ . ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﻃﻮﻻﻧﯽ. چهارشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۰۲ ساعت 21:27 ب ه قلم حسین. طراح : ص دف. طراح : ص دف. دلتنگی های یه دختر. ايران سازه(وب تخصصي مهندسي عمران). دست نوشته های کوچک من(فاطمه). اسمان مال من است.(سارا). زبان سرای ایران زمین ریز. طراح : ص دف.

avanarestan.blogfa.com

آوا

http://www.avanarestan.blogfa.com/1391/02

شعر جالب شهریار درباره "جوانی و گذر عمر". از زندگانیم گله دارد جوانیم. شرمنده ى جوانى از این زندگانیم. دارم هواى صحبت یاران رفته را. یارى کن اى اجل که به یاران رسانیم. پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق. داده نوید زندگى جاودانیم. چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر. وز دور مژده ى جرس کاروانیم. گوش زمین به ناله ى من نیست آشنا. من طایر شکسته پر آسمانیم. گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند. چون میکنند با غم بى همزبانیم. اى لاله ى بهار جوانى که شد خزان. از داغ ماتم تو بهار جوانیم. گفتى که آتشم بنشانی، ولى چه سود.

avanarestan.blogfa.com

آوا

http://www.avanarestan.blogfa.com/1391/03

شکست یتیم ولی پیروزی هزار پدر دارد. فرق عشق با ازدواج. شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد. داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني. شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت. استاد پرسيد: چه آوردي؟ با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به. اميد پيداكردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم. استاد گفت: عشق يعني همين! شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟ نوشته شده در ...

avanarestan.blogfa.com

آوا

http://www.avanarestan.blogfa.com/1391/06

حکایت و دو بیتی. قصه ی آن کس که در یاری بکوفت. عاشقي به در خانه معشوقش رفت. در زد و از پشت در صداي معشوق را شنيد كه پرسيد: كيستي؟ عاشق جواب داد: من. من هستم. معشوق بر آشفت و گفت: در اين خانه دو من وجود ندارد. اگر من، من هستم پس ديگر جاي تو اينجا نيست. يا بايد من نيست شوم و يا تو. آن یکی آمد در یاری بزد/ گفت یارش کیستی ای معتمد. گفت من، گفتش برو هنگام نیست/ برچنین خوانی مقام خام نیست. پس از سالها دوباره به در خانه معشوقش آمد. در زد و بازهم داي معشوقش را شنيد كه مي پرسيد: كيستي؟ پس دستور داد هر طور كه شده ...

avanarestan.blogfa.com

آوا - مناجات و شعر

http://www.avanarestan.blogfa.com/post/38

ما بدان قامت و بالا، نگرانیم هنوز. وز غمت خون دل از دیده روانیم هنوز. جز تو یاری نگرفتیم و، نخواهیم گرفت. بر همان عهد که بودیم، برآنیم هنوز. به امید تو شب خویش برآریم به روز. آن جفا دیده که بودیم ،همانیم هنوز. که پس از آن همه جان بازیها. بر سوی کوی تو، بی نام و نشانیم هنوز. دیگران وادی عشق تو به پایان بردند. ما به یاد تو، دراین دشت دوانیم هنوز. آرمید ندهمه در حرم حرمت ما. ساکن کوی خرابات مغانیم هنوز. ما از این چرخ کهن گرچه بسی پیرتریم. همچنان از مدد عشق جوانیم هنوز. استاد همه فن بوده و هستیم " اد یب".

avanarestan.blogfa.com

آوا - این نیز بگذرد

http://www.avanarestan.blogfa.com/post/35

یکبار پشیمان نشدم که چرا نگفتم ولی بارها ندامت بردم بر آنچه گفتم. یک فرقه بر آنند که این همت بود گویند گروهی که تو را قسمت بود. ای آمده در دیار وحی آگه باش نی همت و نی قسمت و این دعوت بود. ا گر در جهان بایدت برتری نباید که خود را پست و دون بشمری. چو خود خویشتن پست بینی و خوار دگر از کس امید عزت مدار. بهار آمد به صحرا و در و دشت جوانی هم بهاری بود و بگذشت. آن که هفت اقلیم عالم را نهاد هر کسی را آنچه لایق بود داد. گر توانایی و گر کوتاه دست هر کسی باید چنین باشد که هست. تنها براي تو مي گسترانم.

avanarestan.blogfa.com

آوا - شعر

http://www.avanarestan.blogfa.com/post/44

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا. به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را. علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد. مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را. گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان. نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را. چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل. بباید چارهای کردن کنون آن ناشکیبا را. مرا سودای بترویان نبودی پیش ازین در سر. ولیکن تا تو را دیدم گزیدم راه سودا را. مراد ما وصال تست از دنیا و از عقبی. وگرنه بیشما قدری ندارد دین و دنیا را. چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری. تنم از...

avanarestan.blogfa.com

آوا - شعر و حکایت

http://www.avanarestan.blogfa.com/post/37

عشق بازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت. جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت. یادگاری در جهان را تیشه بهر خود گذاشت. بیستون را گرز خون خویش رنگین کرد و رفت. دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق. آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت. پیش از اینها ای مسلمانان داشتم دین و دلی. آن بت کافر چنینم بی دل و دین کرد و رفت. تا شود اگه ز حال زار دل، باد صبا. مو به مو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت. چون عبدا. ازبک سیستان را گرفت، گذارش به قبر رستم افتاد با غرور این بیت را خواند. سراز خاک بردار و ایران ببین.