kohsang.blogfa.com

zhany-mylady.blogfa.com

تصویر ژانی -

http://www.zhany-mylady.blogfa.com/post-1628.aspx

به بزرگی روح معتقدم،حتا اگر در یک جسم کوچک باشه. همچنان صبحها بیدار شدن برام سخته.صبحی خواب خیلی کوتاهی از عشق چهارده سالگیم دیدم.یادم نیست آخرین بار کی خوابشو دیده بودم.خب الان چهار سالی می شه که رفته آمریکا. در اون سن نه آدمها رو به اندازۀ هیفده سالگیت بزرگ می بینی و نه به اندازۀ سی سالگیت کوچیک.البته هنوز در ابعاد واقعی نمی بینی ولی همون قدر برات خوبه.بالاخره هر کاری باید یه هیجان و معمایی پشتش باشه،اگه بخوای همه چیز رو از اول بدونی که بی مزه می شه،آفرین،ازدواج کن! همیشه من چراغ اینجا رو روشن می کنم.

zhany-mylady.blogfa.com

تصویر ژانی -

http://www.zhany-mylady.blogfa.com/post-1634.aspx

به بزرگی روح معتقدم،حتا اگر در یک جسم کوچک باشه. بعد از چهار روز تعطیلی خاطره انگیز و فراموش نشدنی،امروز سختم بود زود پاشم.هنوز هم خوابم می آد و منگم و تا خواب از سرم بپره یکی دو ساعتی وقت لازمه. دیروز یه روز خوب بود برام.وارد جزئیات نمی شم ولی بهم خوش گذشت.می دونی،به یه مرامی رسیدم اون هم این که به جز زمان حال دیگه چیزی برام مهم نیست.در لحظه هر امکاناتی باشه ازش به بهترین شکل استفاده می کنم،حالا فردا هم در دسترس بود،چه بهتر! یه صلوات ختم کنید! ژانی یه مفهومه در زندگی من.یه چیزی شبیه اسم و فامیل و اع...

zhany-mylady.blogfa.com

تصویر ژانی

http://www.zhany-mylady.blogfa.com/9402.aspx

به بزرگی روح معتقدم،حتا اگر در یک جسم کوچک باشه. نمونۀ داخلیش رو هم بخوای تهیه کنی ده روز طول می کشه.برگشت گفت من نمی دونم. می دونی،تقصیر خودشه وقتی کت و شلوار پوشیده در حضور کارفرما قولی می ده،دیگه فکر نمی کنه که این قول رو باید عملی هم کرد.فقط می ره حرفهای خوشکل می زنه و تبعاتش رو دیگران باید متحمل بشن.خلاصه دیروز برای اولین بار بهش گفتم نمی شه ولی برای این که فکر نکنه دارم کار رو از سرم باز می کنم به چند جا زنگ زدم و صداشون رو گذاشتم روی پخش که با خنده می گفتن امروز؟ شوخی می کنید،فکر کردین خم رنگ رزیه؟

zhany-mylady.blogfa.com

تصویر ژانی -

http://www.zhany-mylady.blogfa.com/post-1630.aspx

به بزرگی روح معتقدم،حتا اگر در یک جسم کوچک باشه. خواب خوب و کافی کردم ولی خب توی خواب هم سرپرست جون رهام نمی کرد و داشتیم بحث کاری می کردیم در طول شب تا خود صبح! دیروز یه حرکت انتحاری زدم برای خرید یه کنسول کمیاب و گرون که یه بابایی به خاطر نیاز مالی با قیمت مناسب برای فروش گذاشته بود.با خرید این کنسول می تونم بگم اون چه برای امسال نشون کرده بودم تهیه شد و بارمو بستم و از این به بعد تا مدتی هر چیزی بخرم برای تفنن یا یدکه.جالبه احساس می کنم. به همین شکل دیروز عصر وقتی با دانا بودم یه تز اقتصادی الکی پروند...

zhany-mylady.blogfa.com

تصویر ژانی

http://www.zhany-mylady.blogfa.com/9404.aspx

به بزرگی روح معتقدم،حتا اگر در یک جسم کوچک باشه. دیروز هر چی صبر کردم خبری از دانا بشه نشد،حدس زدم طبق معمول غرق در کارهای اقتصادیشه،این جور مواقع مثل این محققهایی می شه که ساعتها در آزمایشگاهشون می مونن و از عالم و آدم بی خبرن.ترجیح دادم منتظرش نشم و رفتم دنبال کاری که می خواستم انجام بدم.دفتر سهام یکی از شرکتها که از قضا محلش درست یه خیابون پایین تر از منزل( که چه عرض کنم،برج! دختره با اکراه یه "اومدم" گفت و باز لحظاتی با پسره حرف زد و بعد رفت بالا.راستش نتونستم این پارادوکس رو با زمان خودمون هضم ک...

shaadaan.blogfa.com

داستان دنباله دار عشــــق

http://www.shaadaan.blogfa.com/93044.aspx

داستان دنباله دار عشق. داستان دنباله دار عشق 1. با خستگی خودمو روی صندلی انداختم.با اینکه میدونستم کارم درست نیست ولی پاهامو روی میز دراز کردم.مقنعه مو کمی کشیدم عقب.عجیب هوس چای کرده بودم اما وقتی سر فلاسک رو توی فنجونم گرفتم فقط دو قطره چایی توی لیوان ریخت.با دلخوری رو به مریم کردم:. میمردی تهش یکمی واسه من نگه میداشتی؟ تو و فرح و یگانه.حالا اگه راست میگی برو از بخششون چایی بیار اگه دادند بهت.تازه تو که میدونی کتری برقیمون خرابه. خیل خب بابا چه خبرته تسلیم تقصیر من بود الان میرم ازشون آبجوش میگیرم.

b3rida.blogfa.com

... -

http://www.b3rida.blogfa.com/post-24.aspx

همین و دیگر هیچ. روزه نیستم . تنهام . اما دلم نمیاد لب به چیزی بزنم. ادای روزه دارها رو که می تونم در بیارم! نیاز دارم به این ماه. شاید که بتونم ذره ای از معصومیت از دست رفته ام رو دوباره به دست بیارم. خواه ناخواه ماه رمضان منو یاد اون میندازه مثل خیلی از علامتهای دیگه. اما دیگه مثل قبل بی تاب نیستم. فقط یادشه که اونم سعی می کنم محل ندم. به من هیچ ربطی نداشت که اون این میل رو برای چند نفر ارسال کرده اما نمی دونم چرا موقع باز کردنش احساس کردم منظوری داشته و به غرورم برخورد. یادم تو رو فراموش (دریا جونم).

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار

http://mystrangelife.blogfa.com/8909.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. اون فردا صبح دانشگاه نیومد. اما من وسایلش رو با خودم بردم. نوشته شده در سه شنبه سی ام آذر ۱۳۸۹ساعت 14:6 توسط دختر باران دیده. فردا صبح مردد از اینکه اصلا درسته بعد از این اتفاقی که افتاده من دوباره او رو ببینم یا نه راهی دانشگاه شدم. . نوشته شده در سه شنبه سی ام آذر ۱۳۸۹ساعت 12:16 توسط دختر باران دیده. اولين ملاقات مادرم و عماد. ميكشه خودشو مي خواد بكشه. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۸۹ساعت 19:27 توسط دختر باران دیده. تابستون...

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار

http://mystrangelife.blogfa.com/8911.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. حس ميكردم هنوز آمادگي شروع يك رابطه جديد رو ندارم. جايي در اينترنت مطلبي خونده بودم كه نوشته بود بين پايان يك رابطه تا شروع رابطه بعدي بايد اون قدر زمان قائل بشين كه مطمئن بشيد رابطتون با نفر قبلي تاثيري روي رابطه جديدتون نميذاره. نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 15:51 توسط دختر باران دیده. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 11:25 توسط دختر باران دیده. بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودم بالاخره تصمیم گرفتم بنویسم.