mam-hadis.blogfa.com

coucher-du-soleil.mihanblog.com

غروب بهانه ایست...

http://coucher-du-soleil.mihanblog.com/post/192

از انچه می دانم و نمی دانم. از انچه می خواهم و نمی خواهم. تو هم بهانه ای پیدا كن. - غروب بهانه ایست.". Take life with a grain of salt,a slice of lime,and a shot of tequila. چهارشنبه 29 آذر 1391 کی نوشته؟ یه اراده قوی میخوام. واسه یه تحول عظیم. از انچه می دانم و نمی دانم. از انچه می خواهم و نمی خواهم. تو هم بهانه ای پیدا كن. حرف هایی از جنس نگفتن. یه دختر و مامانش. نوشته های پشت یه بغض نشكسته. واژه هایی از کجا؟ یادداشتهای دختر گ لفروش مترو. راز بهتر زیستن و بهتر زندگی کردن. بیشتر هنر را در اینجا می یابید.

coucher-du-soleil.mihanblog.com

غروب بهانه ایست...

http://coucher-du-soleil.mihanblog.com/post/197

از انچه می دانم و نمی دانم. از انچه می خواهم و نمی خواهم. تو هم بهانه ای پیدا كن. - غروب بهانه ایست.". Take life with a grain of salt,a slice of lime,and a shot of tequila. سه شنبه 17 بهمن 1391 کی نوشته؟ گاهی یهویی میخوای پر بگیری! میخوای اوج بگیری بری بالا! اما وقتی همون لحظه گرفتن تصمیم رو بررسی میکنی! می بینی ای دل غافل تو هنوز هیچ کار نکردی! یه اراده قوی لازمه! اراده ایکه هیچ وقت نبوده و نیومده! از انچه می دانم و نمی دانم. از انچه می خواهم و نمی خواهم. تو هم بهانه ای پیدا كن. حرف هایی از جنس نگفتن.

coucher-du-soleil.mihanblog.com

غروب بهانه ایست...

http://coucher-du-soleil.mihanblog.com/post/204

از انچه می دانم و نمی دانم. از انچه می خواهم و نمی خواهم. تو هم بهانه ای پیدا كن. - غروب بهانه ایست.". Take life with a grain of salt,a slice of lime,and a shot of tequila. پنجشنبه 16 خرداد 1392 کی نوشته؟ یه مدت بود ذهنم درگیر یه نتیجه بود. بد نشدم اما خوبم نه. راضیم به همینی که هست. دلم هوس سفر کرده. قرار بود این تعطیلیا با دوستام برم تهران. حالا ایشاالله یه تعطیلی دیگه بخوره به تورمون. حتما ازش استفاده میکنم. به فال اعتقادی ندارم. محض سرگرمی با یکی از دوستام رفتم. بعضی چیزاشم شبیه واقعیت بود.

lahze-kaghazi.blogfa.com

لحظه های کاغذی... - پینوکیو

http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/18

کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲. 22 سال پیش یه روزی مثل امروز،تمام نداشته هامو. ریختم توی یه بغچه و مثل شاهزاده ای سوار براسب سفید. به خیال خودم وارد سرزمین آرزوها شدم. سالها به بطالت گذشت ویه روز یه جایی خوندم. برلب جوی نشین و گذر عمر ببین. لب جوی زندگی نشستم توی آب زلال عکس. خودم رو دیدم که ای دل غافل. من پینوکیویی بودم که وارد سرزمین بازی شده. فهمیدم سالها بازیم دادن و دیگه. حتی اون آدمک چوبی هم نیستم. و نگاهی بهش میندازم.

lahze-kaghazi.blogfa.com

لحظه های کاغذی... - مهر

http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/27

کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. سه شنبه یکم مهر ۱۳۹۳. مهرکه می آید باید مهرت را ب کنی از. مهربانترین آدم زندگیت و بگذاری برود دنبال سرنوشتش. دلت را خوش کنی به خنده های دسته جمعی و دوستانه اش،. به خوب شعر خواندن های کلاس ادبیاتش و به تعریف های. پرشورش وقتی که برمیگردد و خانه را پراز صدای زندگی میکند. دلت راخوش کنی که بند کتانی خوشگل دخترانه اش را سفت کرده. ورفته تا برای رسیدن به آرزوهایش قدم بردارد. به جای خالیش نگاه کنی و برایش دعا کنی که. یه دختر و مامانش.

sukut-74.blogfa.com

یہ دפֿـترتوهمے - x81x

http://www.sukut-74.blogfa.com/post/89

פ פ یلے مغرפ ر. محبت هایت را شمردم! اما این عشقت را پس بگیر ، گوشه ندارد. بے خیال همہ چے. پرت از ﬤنیا مے شم! و ڪ مے هم عجیب! ه مہ اینها برا ے آروم ڪ رﬤ פ وﬤمہ. ڪامنت פ صوصے نذاریﬤ. ب رآی م بے صבآ بنویس ا ز ب غض هآیے ڪﮧ پ شت زنآنگے ا ت پ نهآن ش ڪرבے تآ ن ت هآے زنבگے غ مگیט ن ش وב. هیچ وقت با صدایت قهر نکن. آدمها می اندیشند کسی در خانه نیست. و شروع میکنند به تردد بی اجازه. تو را م رده می پندارند. و جولان می دهند بی رحمانه. و تو می فهمی باید. گاهی فریاد شو ی. در دنیا بزرگی که آدمهای کوچکی می پندارند.

lahze-kaghazi.blogfa.com

لحظه های کاغذی... - رویای تق تقی (آلبوم)

http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/23

کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲. رویای تق تقی (آلبوم). از پشت ویترین به کفشها نگاه می کردم،. یادگذشته های دور افتادم. بچه که بودم، این مغازه باهمین دکوراسیون. اینجا بود و اتفاقا کفشهاش هم به همین. هرسال زمستون مامان منو فرهاد رو. اول کلی از اون پوتینایی که اون موقعها. معتقد بودم پسرونه است و مامان میگفت:. پسر،دختر نداره" رو امتحان می کردیم،. بعدم دوتا چکمه لاستیکی ،یه قرمز برای من. و یه آبی یرای فرهاد می خریدیم و.

lahze-kaghazi.blogfa.com

لحظه های کاغذی... - مامان روزت مبارک!

http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/19

کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲. به کمر خمیده مامان که پشت چرخ نشسته نگاه می کنم،یاد کلاس اول میوفتم. مامان با سوزن دامن می دوزد. مامان دوخت و دوخت تا پیر شد. با بوی نون تازه که بیدار می شم،بابا داره نونارو با دقت قیچی می کنه. یاد اولین جمله ای میوفتم،که نوشتنشو یاد گرفتم! ولی جوونیشم برای نون دادن به ما داد. با خودم فکر می کنم،اونا ک ی پیر شدن که من نفهمیدم. قطعا اونا یه هو شکسته نشدن،من دیر به دیر نگاهشون کردم. یه دختر و مامانش.

lahze-kaghazi.blogfa.com

لحظه های کاغذی... - منتظران بهار!وقت شکفتن رسید

http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/25

کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. پنجشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۲. همه چیزرا پاک کردم.پاک پاک. غبار چنان دیوارها را پوشانده بود که. انگار اینجا آتش سوزی شده. شیشه ها پر از لکه ی قطره های بارانی. بود که باشنیدن صدای پایش بیدار شده بودم. و با ذوق نگاهش کرده بودم. تابش آفتاب از گلهای توری پرده. دوباره اتاق را پراز گرمای زندگی کرد. کمدها را خالی کردم ازهرچه بیهودگی. شاخه های خشک شمعدانی ها را چیدم. و با خاک تازه ریشه هایش را محکم کردم. به من لبخند میزند وقتی.