respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1389/7
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. به یک شکر ز تو دلخسته ای بیاساید. اگر به بادۀ مشکین دلم کشد شاید. که بوی خیر ز زهد و ریا نمی آید. آخرین برگ سفرنامۀ باران. که زمین چرکین است. پیالۀ باران را پر باید کرد. دلتنگی خوشۀ انگور سیاه است. بگذار ساعتی سربسته بماند. مستت می کند اندوه. ساقی من، پر کن جام تهی احساس را. پر کن پیاله را. دیری ست ره به حال خرابم نمی برد. این جام ها - که در پی هم می شود تهی -. که ریزم به کام خویش،. گرداب می رباید و، آبم نمی برد! هان ای عقاب عشق.
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1388/10
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. کلامی دارم با تو! من امشب آمدستم وام بگذارم. حسابت را کنار جام بگذارم. چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد؟ تولد یک شکوفه در شام اول بهمن ماه،. یا لااقل علاقه به وقت سلام و دیدار. من تو را میان خواندن نانوشته هایم یافتم! چندین غزل راهی تلاوت آب و لبخند شدند. آسمان هفت ترانه را به مرور مهربانی ات. به خواب های آشفته بخشید و. زندگی را حلال کرد! این جام لبریز از سرمستی میلادت. گوارای لحظات شیرین آینده ات باد! آی قلبم. آی!
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1389/1
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. چل سال رنج و غصه کشیدم و عاقبت. تدبیر ما بدست شراب دو ساله بود. دارد باران می آید. باران دارد به خاطر دلداری مادرانمان. هی گونه های من وسنگ مزار تو را می شوید. مگر نگفتمت که تو را مجال بازگشتی نیست؟ حالا هزار سال تمام از قرار موعود ما می گذرد. که گهواره های آن همه رویا، مدفون مویه های من اند. محال بازگشتت را باور کن،. باور کن که این دل دیگر پذیرای لبخندهای تو نمی شود! مردی در پس آستین بی سوال. آهسته می گریست. تو یعنی نمی دانستی!
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1389/3
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. مویه های من، چکامۀ گریه های تو. س بر آن چشم که با پرتو صد شمع. در آینه ات دید و ندانست کجایی. از تو با شبی روشن،. از تو با ترانۀ ممنوع،. از تو با خلوت خویش،. از تو با خدا،. مضراب شب شکسته از نال نال نی نوای من است،. یعنی کسی سراغ تو را از مویه های من. ما به کدام جانب از جهان سر ب ریدۀ خویش سفر می کنیم؟ وقتی که هیچ آسمانی نیست، من از همین دریچۀ کوچک. به رویای پرندۀ نوپروازی می اندیشم. هر چند هیچ آسمانی را به رویا ندیده ام. تو ایم...
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1388/7
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. با یادآوری پائیز ١٣٨۵ ". به محبوب دلم :. نانوشته نهاد و رفت. عشق را از پس لبانت. تو از انعکاس ستاره در مجمر آبها. پیش از آنی که شاعری باشم. در این همه دهان برهنه. به هیئت نان و سرود. می خوانمت که بیایی! ای رنج بی عنان! آیا به یاری من خواهی آمد! بهاری خجسته از پی خونم. عمری زلال در بوسه ای طویل. که باروری عشق را. صد ساله می کند. از پس لبانت برهنه کن! سخن سرودن آسان نیست،. چشم خیره شدنت در. شتاب این آفتاب پرحوصله باشد. پیمانه ی لب...
parastoo77.blogfa.com
فصل پرستوی آزاد
http://www.parastoo77.blogfa.com/post/185
شانه های بی تاب. هستم اگر می روم گر نروم نیستم. دست نوشته های معز. باران بلوچ حرف می زند. دلم تنگ است و تو نیستی. مثل همیشه. که چقدر غبار پنجره پاک کنی. کسی که پرده سیاه بر چشمش کشیده. تو را سیاه می بیند. باید دور شد از. با زبان زخم درونشان. با تو سخن می گویند. جمعه ۱۲ مهر۱۳۹۲ ] [ 12:49 ] [ لیلا ]. مرگ من اکنون ست. گر بیندیشم و نگویم. مرغ پر بسته قفس خواهم بود. نه پرستوی آزاد فصل ها *. هفته چهارم فروردین ۱۳۹۳. هفته او ل فروردین ۱۳۹۳. هفته سوم بهمن ۱۳۹۲. هفته چهارم آذر ۱۳۹۲. هفته دوم آذر ۱۳۹۲.
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1388/8
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. ازین کابوس مکرر بیداری خسته ام. تو از خواب آرام چه می دانی که به تعبیر نشسته ای مرا؟ از این که به رویای آن پرنده ی خاموش. خبر از باغات آئینه آورده ام ، سرزنشم می کنید! خب به فرض که در خواب این چراغ هم گریه ام گرفت ،. باید بروید تمام این دامنه را تا نمی دانم که. پر از سایه سار حرف و حدیث کنید. یعنی که من فرق میان دعای گریه و گیسوبران باران را نمیفهمم؟ خسته ام ، خسته. بیا برویم رو به روی باد شمال. آن سوی پرچین گریه ها. از تیر ماه ...
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1389/2
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. آغاز کلام ( به ش.م ) :. تو را به شیرینی یک لبخند میهمان می کنم. در روز میلادت برایم بخند. درست به همین سادگی. لبخند می زنی و من شتاب می کنم. سالی که تمام روزهایش سرشار شادمانی ست. از آن تو باد کودک سال ١٣۶٠. سالی که عاشقان سرشار. به جستجوی تفسیر تازۀ " دوست داشتن ". از چشم های تو. سالی که غلغلۀ نور. از بام باغچۀ مهتاب. تا پشت پرده سرای بهار معتدل. اکنون ترانه می خوانم و. حلقه ای از علاقه و مهربانیم برایت می آورم. به آیین اهل آب.
respina1810.persianblog.ir
آخرین جرعه
http://respina1810.persianblog.ir/1389/6
به جرعه ی تو سرم مست گشت ، نوشت باد . خود از کدام خم است این که در سبو داری. مگر به روی دلارای یار ما ورنه. به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید. تا کی باید با این چراغ ترسو. هی از ترس شب و. هق هق گریه گفت و گو کنیم؟ می گویند این شمعدانی ها تب دارند. این باغ ها تشنه و. این شمشمادها بی ترانه اند. یک و همی، یک اتفاق، یک چیزی! رهگذران خاموش بی گفت و گو،. چراغ های شکسته، چشم ها، دستمال ها. بادهای بی رو به رو. پیاده روهای بی کنج و پیچ تا هر کجا،. عصر عجیب قدم های بی مقصد ما. که پیدا نیست لنگیدن زندگی.
pinkariz.blogfa.com
آشفته زمانیست,یارب کمکم کن - شرح پریشانی
http://www.pinkariz.blogfa.com/post/51/شرح-پریشانی
آشفته زمانیست,یارب کمکم کن. دوستان شرح پریشنانی من گوش کنید. داستان غم پنهانی من گوش کنید. قصه ی بی سروسامانی من گوش کنید. گفت و گوی من وحیرانی من گوش کنید. شرح این آتش جان سوزنگفتن تا کی؟ سوختم سوختم این رازنهفتن تاکی؟ روزگاری من ودل ساکن کوهی بودیم. ساکن کوی بت عربده جویی بودیم. عقل ودین باخته دیوانه ی رویی بودیم. بسته ی سلسله ی سلسلسه مویی بودیم. کس در آن سلسله غیر ازمن ودلبند نبود. یک گرفتارازاین جمله که هستندنبود. نرگس غمزه زنش این همه بیمارنداشت. سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت. من که واسشون میمیرم.