mybackyard.blogfa.com

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟ - من از مرگم نمی ترسم

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/post/13

چرا به من نگفتی؟ من از مرگم نمی ترسم. من از مرگم نمی ترسم. من از آن لحظه می ترسم که آن نوگل به چشمش اشک فقدان پدر باشد. من از مرگم نمی ترسم. من از آن لحظه می ترسم عزیزی از نبودم ناله و آهی کشد بر لب. من از مرگم نمی ترسم. من از آن لحظه می ترسم غمی در قلب یارانم برای لحظه ای افتد. من از مرگم نمی ترسم. من از آن لحظه می ترسم حسابم نزد آن خالق بود سنگین. من از مرگم نمی ترسم. خدایا ترس من از توست. ولی با مهربانیت همی آرام میگردم. من از مرگم نمی ترسم. من از مرگم نمی ترسم. شاهپرک همیشگی من تویی.

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟ - حسرت دیدار

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/post/12

چرا به من نگفتی؟ خونه مادر بزرگه هزارتا قصه داره . . . دوستان امروز برا من یاد آور خاطره تلخ و نا خوشایندیست . ۱۷ سال پیش تو چنین روزی یکی از عزیزترین کسایی رو از دست دادم که دیگه مثلش پیدا نمیشه . . . آره دوستان ۲۶/۱/۱۳۷۴ مادر بزرگ عزیزم رو از دست دادم که وجودش تو خانواده ما به قدر یک ارتش اقتدار داشت ، کسی که تو هر نگاهش یک عالمه تابلوی راهنمایی بود ، کسی که تو هر جمله ای که میگفت یک کتاب تربیتی پیدا میشد . . . خلاصه کسی که به معنای واقعی کلمه یک کدبانو بود . . . آه ه ه ه خدای من . . . دست نوشته های یک...

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟ - گذران عمر

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/post/10

چرا به من نگفتی؟ دوستان امروز خیلی خسته ام دل به آن دوران قبلی بسته ام. یاد آن ایام خوش با دوستان مست و خندان و زبل در بوستان. با رفیقانم زمانی داشتم بهر هر شادی مکانی داشتم. چادر و قلیان و بزم با صفا دوستانم یک به یک اهل وفا. ناله و فریاد کار من نبود لحظه ای ذهنم اسیر زن نبود. با خودم عهد و وفایی داشتم روزگار با صفایی داشتم. بهر مال و ثروت اندر ذهن من فکری نبود جز دعا بهر رفیقان در سرم ذکری نبود. یاد آن دوران مرا هر دم خرابم میکند دوریم از آن زمان مثل سرابم میکند. زندگی عشق است و یار و بندگی یا خدا بهزاد.

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟ - تلخ و شیرین

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/post/8

چرا به من نگفتی؟ از چه باید من برای عشق خود شیدا شوم تا ته قلبم برای این و آن پیدا شوم. از چه این قلبم همیشه چشم براه دیگریست پس چرا ذهنم همیشه عاشق لوتی گریست. با خودم گویم چرا او با دل من یار نیست در پی این ناله هایم لحظه ای غمخوار نیست. دل بدرد آمد همی با این سوال بی جواب ناله را از سر گرفت با این فراق نا ثواب. گفت جانا گرچه از دوری او ناراحتم لیک از آرامش او بی نهایت راحتم. ار چه شاید در نگاهش ارزشم دینار نیست لیک جز شادی عشقم حاجت این بنده چیست؟ عاشقی درد و غم بسیار دارد در کمین عشق بازی کار بهزاد.

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟ -

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/post/14

چرا به من نگفتی؟ قلبم بزنه سی شهر خوبم دزفیل هه خرجه کنه ا عمرم ، دیریش لف پیل. هر وقت بزنه سرم هوای وطنم ا تنگی دل رنگ ریوم ببووه قیل. مردم چه کنم ا به کسی مه غربت هه غصه و خین دل خووروم لف آجیل. دوسون گلم مه وطنم حاله کنن اما منم اندر کف شهرم دزفیل. هر دم به تیام میا ای او روخونش اما بزنم په غم و غصم هه میل. یا رب منه وا رهون از ای دلتنگی بهزاد فروری ده از ای هردنبیل. نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۲ساعت ۱۰:۲۲ ب.ظ توسط بهزاد جعفرزاده. برای او ، برای تو و گاهی برای خودم می نگارم .

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/1390/12

چرا به من نگفتی؟ پایدار باد ایران و سنت ایرانی. دوستان بوی خوش عید عجب می آید کودک از ذوق همی دست به دست می ساید. فکر گردش همه را غرق تفکر کرده بلبل مست،جهان غرق ترنم کرده. جرعه می به تمنای وصال لب یار همچنان منتظر جام به روی لب بار. جامه نو به تن کودک خوش قد و زبان منتظر تا برسد لحظه ی زیبای زمان. یا خدا ایام را بر بندگانت خوش بدار فال بد در سال نو بهر کسی هرگز مدار. بی کسی بی همزبانی. زین جهان نابود دار مردم ایران زمین را دم به دم مسعود دار. شافی مرضای عالم با تمام هیبتت بارش باران رحمت با تمام حکمتت.

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/1392/01

چرا به من نگفتی؟ قلبم بزنه سی شهر خوبم دزفیل هه خرجه کنه ا عمرم ، دیریش لف پیل. هر وقت بزنه سرم هوای وطنم ا تنگی دل رنگ ریوم ببووه قیل. مردم چه کنم ا به کسی مه غربت هه غصه و خین دل خووروم لف آجیل. دوسون گلم مه وطنم حاله کنن اما منم اندر کف شهرم دزفیل. هر دم به تیام میا ای او روخونش اما بزنم په غم و غصم هه میل. یا رب منه وا رهون از ای دلتنگی بهزاد فروری ده از ای هردنبیل. نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۲ساعت ۱۰:۲۲ ب.ظ توسط بهزاد جعفرزاده. برای او ، برای تو و گاهی برای خودم می نگارم .

behzad-jafarzadeh.blogfa.com

چرا به من نگفتی ؟ - دل نوشتهای من

http://www.behzad-jafarzadeh.blogfa.com/post/7

چرا به من نگفتی؟ گفت عشقش من بودم اندر جهان. عاشقی را بهر من هرگز نمی دارد نهان. لیک قلبم را ربود و ترک گفت. قصه عشقم همی افتاده بر روی زبان. بیا تا جان دهم بهر حضورت. برای حس و گرما و سرورت. اگر از بودن من در عذابی. بمیرم تا روا گردد نذورت. چشمهایت را ببند و باز کن. عشق را در قلب من آغاز کن. آدمی با عشق بازی زنده است. با صدایت مهربانی ساز کن. نوشته شده در شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت ۲:۵۵ ق.ظ توسط بهزاد جعفرزاده. برای او ، برای تو و گاهی برای خودم می نگارم . شاهپرک همیشگی من تویی. دست نوشته های یک کودن.