noononamak.blogfa.com

katibesabz.blogfa.com

کتیبه - بی خداحافظ

http://www.katibesabz.blogfa.com/post-15.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. خدا حافظ پرنده ی کوچک تنهایی من. تو را به دست قفس و آینه و دانه می سپارم ،. تو را به دست تک تک شبهای پرستاره ی تنگ میله ،. به جاده می سپارم. و طرحی از پروازت را به روی آسمان چشمان رهگذران. ناآشنا در گذرگاههای شب این شهر می کشم. و یادم خواهد ماند. که چه صبحهای بی ادعایی را باهم ، تا لحظه ی خورشید. بیست و چهارمین آسمان از ماه دوم پرواز کردیم. و یک بار ، برای آخرین بار ، فریاد خواهم زد. خداحافظ پرنده ی کوچک تنهای من. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت.

katibesabz.blogfa.com

کتیبه -

http://www.katibesabz.blogfa.com/post-16.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. این پیاده رو بوی مرگ گرفته است . اگه خدا بخواد می خوایم دوباره یه سر و سامونی به این وبلاگ بدیم ،. اگه این امتحانا بالاخره تموم بشن! منتظر باشین . کامینگ سون! آزادی شهر از حصارش پیداست. از کینه ی چوبه های دارش پیداست. فردای من و تو باز هم تاریک است. سالی که نکوست از بهارش پیداست. نوشته شده در جمعه هفدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 22:11 توسط امیرحسین ب. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. من از نگاه کلاغی که رفت ، فهمیدم. که سرنوشت درختان باغمان تبر است. باغ بي برگي ( رضا ).

katibesabz.blogfa.com

کتیبه - انتظار

http://www.katibesabz.blogfa.com/post-8.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. تق تق . تق . این فاصله ی لعنتی صندلی تا در. آنقدر طولانی است که . و تو باز هم رفته ای . چه کسی می داند. که تق تق آمدنت. ضربه های من به میز بود . نوشته شده در جمعه دهم دی ۱۳۸۹ساعت 0:0 توسط امیرحسین ب. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. من از نگاه کلاغی که رفت ، فهمیدم. که سرنوشت درختان باغمان تبر است. کانون شعر و ادب دانشکده فنی تهران جنوب. خبرگزاری دانشجویی تهران جنوب ( TJNN ). افتاده از چشم ( سعید و مشهود ). چاچول ( علیرضا شاکرانه ). باغ بي برگي ( رضا ).

katibesabz.blogfa.com

کتیبه

http://www.katibesabz.blogfa.com/8911.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. آقا تو رو خدا بخر . هوا بس ناجوانمردانه سرد است . دخترک خوب مي داند ناجوانمردانه چيست. مادرش جان در جواني داده بود. پدرش نامرد بود . آقا تو رو خدا . اصلا نمي دانست سرد چيست . ا.ح.ب. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۸۹ساعت 0:0 توسط امیرحسین ب. بسی رنج بردیم در این سال سی. شبای بی قراری ، شب چشم انتظاری. شب صدای سکوت ، شب دستای خالی. شبای اشک و حسرت ، شبای بی مروت. شبای خنجر به دست ، شبای بی محبت. شبی که چشمای من ، بازم می خواد بباره. تو روی شب و...

katibesabz.blogfa.com

کتیبه

http://www.katibesabz.blogfa.com/8910.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. معلوم بود محکوم می شوم. تمام شواهد علیه من بودند :. اتاق خوابهای خانه اش. تو و او را خوب به خاطر داشتند. شهادت می داد که چقدر دوستش داری. قسم می خوردند که تو روی آنها راحت بوده ای. همه من را متهم می کردند. و تنها شاهد من. میله ی سرد مترو بود . ا.ح.ب. نوشته شده در شنبه بیست و پنجم دی ۱۳۸۹ساعت 0:0 توسط امیرحسین ب. آن شب از عشق تو داغ. تا سحر غرق خیال. همه دنیا بسته به یک ناز نگاهت. مه و خورشید شده رام به آهنگ صدایت. همه جا بوی تو پخش است. تق تق . تق .

katibesabz.blogfa.com

کتیبه - سیاه

http://www.katibesabz.blogfa.com/post-11.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. آن روزها مادرم زنده بود ، می خندید. پدرم کار می کرد ،. دندان هایش مال خودش بود. خواهرم آسمان می کشید ، آبی. چمن می کشید ، سبز ، سبز. من درس می خواندم. آن شب که شما آمدید ،. خانه به هم ریخت . مادر خوابید ، برای همیشه. پدر سپید شد ، بی دندان. خواهرم آسمان را سیاه کشید ،. چمن ها را قرمز . روزها را روی دیوار خط می زدم . ا.ح.ب. نوشته شده در یکشنبه دهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 0:0 توسط امیرحسین ب. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. من از نگاه کلاغی که رفت ، فهمیدم.

katibesabz.blogfa.com

کتیبه - متین

http://www.katibesabz.blogfa.com/cat-1.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. خدا حافظ پرنده ی کوچک تنهایی من. تو را به دست قفس و آینه و دانه می سپارم ،. تو را به دست تک تک شبهای پرستاره ی تنگ میله ،. به جاده می سپارم. و طرحی از پروازت را به روی آسمان چشمان رهگذران. ناآشنا در گذرگاههای شب این شهر می کشم. و یادم خواهد ماند. که چه صبحهای بی ادعایی را باهم ، تا لحظه ی خورشید. بیست و چهارمین آسمان از ماه دوم پرواز کردیم. و یک بار ، برای آخرین بار ، فریاد خواهم زد. خداحافظ پرنده ی کوچک تنهای من. که طاق باز دراز کشیده ام. من ( مهراد ).

katibesabz.blogfa.com

کتیبه

http://www.katibesabz.blogfa.com/9001.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. خدا حافظ پرنده ی کوچک تنهایی من. تو را به دست قفس و آینه و دانه می سپارم ،. تو را به دست تک تک شبهای پرستاره ی تنگ میله ،. به جاده می سپارم. و طرحی از پروازت را به روی آسمان چشمان رهگذران. ناآشنا در گذرگاههای شب این شهر می کشم. و یادم خواهد ماند. که چه صبحهای بی ادعایی را باهم ، تا لحظه ی خورشید. بیست و چهارمین آسمان از ماه دوم پرواز کردیم. و یک بار ، برای آخرین بار ، فریاد خواهم زد. خداحافظ پرنده ی کوچک تنهای من. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت.

katibesabz.blogfa.com

کتیبه

http://www.katibesabz.blogfa.com/author-katibesabz.aspx

آنقدر باورت دارم ،که وقتي مي گويي باران . خيس مي شوم. این پیاده رو بوی مرگ گرفته است . اگه خدا بخواد می خوایم دوباره یه سر و سامونی به این وبلاگ بدیم ،. اگه این امتحانا بالاخره تموم بشن! منتظر باشین . کامینگ سون! آزادی شهر از حصارش پیداست. از کینه ی چوبه های دارش پیداست. فردای من و تو باز هم تاریک است. سالی که نکوست از بهارش پیداست. نوشته شده در جمعه هفدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 22:11 توسط امیرحسین ب. که طاق باز دراز کشیده ام. از آسمان خاک می بارد. من تنها می شوم. این فعل حذف به قرینه ی معنا نمی شود. آقا تو رو خدا .