ozer.blogsky.com

senmurv.blogfa.com

سیمرغ

http://www.senmurv.blogfa.com/9104.aspx

زگریه مردم چشمم . ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است. ببین که در طلبت حال مردمان چون است. به یاد لعل تو و چشم مست م یگونت . ز جام غم م ی ل علی که میخورم خون است. ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو . اگر طلوع کند طالعم همایون است. حکایت لب شیرین کلام فرهاد است . شکنج ط ر ه لیلی مقام مجنون است. دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است . سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است. ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی . که رنج خاطرم از جور دور گردون است. از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز . کنار دامن من همچو رود جیحون است.

senmurv.blogfa.com

سیمرغ

http://www.senmurv.blogfa.com/9106.aspx

سلام ای شوق دیداری که . سلام ای شوق دیداری که هر لحظه به غارت میبری دل را. سلام ای اولین لحظه. سلام ای اولین دیدار سلامی از دل تنها. سلامت می کنم ای یورش خورشید. مثال بارش ابری که بر دل میزند باران. به سان شعله آتش که می بارد زتنهایی. سلام ای اوج بی تابی. سلام ای شوق دیداری که می راند ز تنهایی دل پژمرده من را. تمام تار و پود من به تاراج تو می باشد. بلی این بار من هستم. من سرما زده در اوج تنهایی. نمی خواهی ز من پرسی. ز تاراج دل و دینم. ترنمهای دلداری به یغما می برد دل را. دانشگاه مازندران - بابلسر.

senmurv.blogfa.com

سیمرغ - سلام عشق

http://www.senmurv.blogfa.com/post-2.aspx

و علی علی بن الحسین. و علی اولاد الحسین. و علی اصحاب الحسین. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۲۴ساعت 15:30 توسط مصطفی. دانشگاه مازندران - بابلسر. حرف - حرف - حرف. یه مشت حرف درست و حسابی. هوا کبود شد و این .

senmurv.blogfa.com

سیمرغ - زگریه مردم چشمم ...

http://www.senmurv.blogfa.com/post-8.aspx

زگریه مردم چشمم . ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است. ببین که در طلبت حال مردمان چون است. به یاد لعل تو و چشم مست م یگونت . ز جام غم م ی ل علی که میخورم خون است. ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو . اگر طلوع کند طالعم همایون است. حکایت لب شیرین کلام فرهاد است . شکنج ط ر ه لیلی مقام مجنون است. دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است . سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است. ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی . که رنج خاطرم از جور دور گردون است. از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز . کنار دامن من همچو رود جیحون است.

senmurv.blogfa.com

سیمرغ - سلام ای شوق دیداری که ...

http://www.senmurv.blogfa.com/post-11.aspx

سلام ای شوق دیداری که . سلام ای شوق دیداری که هر لحظه به غارت میبری دل را. سلام ای اولین لحظه. سلام ای اولین دیدار سلامی از دل تنها. سلامت می کنم ای یورش خورشید. مثال بارش ابری که بر دل میزند باران. به سان شعله آتش که می بارد زتنهایی. سلام ای اوج بی تابی. سلام ای شوق دیداری که می راند ز تنهایی دل پژمرده من را. تمام تار و پود من به تاراج تو می باشد. بلی این بار من هستم. من سرما زده در اوج تنهایی. نمی خواهی ز من پرسی. ز تاراج دل و دینم. ترنمهای دلداری به یغما می برد دل را. دانشگاه مازندران - بابلسر.

senmurv.blogfa.com

سیمرغ

http://www.senmurv.blogfa.com/9103.aspx

با کاروان تا ماه من محمل به محمل می رود. سرگشته از پی آه من، منزل به منزل می رود. اشکم به دامان می رود، آهم به کیهان می رود. دل از بر جان می رود، جان از پی دل می رود. محمل نشین ماه من، دلدار دلخواه من. از بخت گمراه من، رفت از برم ماه من. تا کی بگردم حکم ستاره، بینم به کامش شاید دوباره. با من بگویید ای ریگ صحرا، با من بگویید ای سنگ خارا. کین ره ندارد غم را کناره. از داغت ای آیینه خون، می جوشد از مینای دل. جان می طراود همچو می، از چشم خون پالای دل. شب می خرامد بی طرب، دل می تپد با تاب و تب. حرف - حرف - حرف.

senmurv.blogfa.com

سیمرغ - شکوه

http://www.senmurv.blogfa.com/post-7.aspx

وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم. رمیدی و نرمیدم بریدی و نبریدم. اگر ز جمله ملالت شنیدم از تو شنیدم. وگر زکرده ندامت کشیدم از تو کشیدم. شکوه دارم ,شکوه دارم, بادل بی غمگسارم. مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی بر مزارم. بعد از این با گردبادم یا در این صحرا غبارم. تارسم در رهگذارت یا رسی در رهگذارم. گذشتی و نگذشتم شکستی و نشکستم. بریدی و نبریدم گسستی و نگسستم. اگر که خانه به دوشم اگر که باده پرستم. کجا که با تو نبودم کجا که بی تو نشستم. شکوه دارم, شکوه دارم, بادل بی غمگسارم. تارسم در رهگذارت یا رسی در رهگذارم.

senmurv.blogfa.com

سیمرغ

http://www.senmurv.blogfa.com/8909.aspx

و علی علی بن الحسین. و علی اولاد الحسین. و علی اصحاب الحسین. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۲۴ساعت 15:30 توسط مصطفی. دانشگاه مازندران - بابلسر. حرف - حرف - حرف. یه مشت حرف درست و حسابی. هوا کبود شد و این .

senmurv.blogfa.com

سیمرغ - کاروان

http://www.senmurv.blogfa.com/post-5.aspx

با کاروان تا ماه من محمل به محمل می رود. سرگشته از پی آه من، منزل به منزل می رود. اشکم به دامان می رود، آهم به کیهان می رود. دل از بر جان می رود، جان از پی دل می رود. محمل نشین ماه من، دلدار دلخواه من. از بخت گمراه من، رفت از برم ماه من. تا کی بگردم حکم ستاره، بینم به کامش شاید دوباره. با من بگویید ای ریگ صحرا، با من بگویید ای سنگ خارا. کین ره ندارد غم را کناره. از داغت ای آیینه خون، می جوشد از مینای دل. جان می طراود همچو می، از چشم خون پالای دل. شب می خرامد بی طرب، دل می تپد با تاب و تب. حرف - حرف - حرف.