roozetatil.blogfa.com

tavahomat-va-nevesht.blogfa.com

توهمات و نوشته ها -

http://www.tavahomat-va-nevesht.blogfa.com/post-11.aspx

توهمات و نوشته ها. ماهی خود را محکم به شیشه می زد،. من گفتم :چه بازی قشنگی! ماهی با خود گفت : مردم از دل تنگی! باز هم به شیشه کوبید. کسی اشکهایش را ندید. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۸۹ساعت۱۲:۵۳ بعد از ظهرتوسط حامد. بهترین شعر هایی که خوانده ام. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.

tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir

توهمات و نوشته ها

http://tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir/1389/4

توهمات و نوشته ها. ساعت ۱٢:٤٢ ‎ق.ظ روز ۱۳۸٩/٥/۱. روز من تمام شد. لحظه هایم تباه شد. نقش بر آب شد. اعتبار این اکانت هم تمام شد. دیس کانکت می شوم. رو به موت میشوم. تلاش دوباره را دوباره و دوباره می زنم. ممکن است دقایقی دگر هم؟ اعتباری اشتباهی یا اشتباها اعتباری؟ مکالمه ای نیمه کاره مانده است. حرفها ناگفته مانده است. پای من در هوا مانده است. دست من بسوی آسمانها مانده است. بی اعتباری مرا از نگاه خود زجر می کشد. دور من را خط نمی کشد! حرفهایم نیمه کار مانده است. واژه هایم نگفته مانده است. می روم اعتبار می خرم.

tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir

به او - توهمات و نوشته ها

http://tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir/post/43

توهمات و نوشته ها. ساعت ٢:۱٥ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٦/۳۱. تازگیها در خوابهایی با کودکی در آغوش دیده شده ام،کودکم را به نام بچه ام شناخته اند که شاید کودک در آغوشم او نباشد! میان من و تو و سوم شخص غایب این جمع. که بدین سان هر یک بسویی. من ، تو را دیدم. اویی که ندیدمش و. تصوری دیده ای شیرین. که این رویای دل انگیز را. هنگام نماز صبح با لبخندی ستودی. نمازت مبارک و میمون. او را به تو و. میان و من و رویای سومی فاصله ایست. درباره : هستم که باشم. سردر خود! شاید سر در هوا! بادبادکی در دست کودکی! پروفایل مدیر : حامد.

tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir

شب من - توهمات و نوشته ها

http://tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir/post/41

توهمات و نوشته ها. ساعت ۱۱:٥٥ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٥/۳٠. هم اکنون همان هنگام است. شب محبوب شبهای خوش عطر. همان هنگام همیشگی پناه و مجال. ترس و خوابیدن به کنار. شب رمیدن از سایه ها و سکوت. شب گلاویزی ، شب خروش. آن بیرون صداهایی از چرخ و زنجیر و موتور میآید. غریو، آهن پارگانی که سکوتم را می خراشند،. هم اکنون همان هنگام رسیدن است. در افق می نگرم. ماه می رسد و پشت سرش جاده نور. دست در دست آن ستاره صبحگاه. چادر سیاه و سایه ای لطیف. نزدیکتر و نزدیکتر می آید. آه چشمم، می بندم ، با هم می بینم. نه این تویی، ماه نیست.

tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir

توهمات و نوشته ها

http://tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir/1389/6

توهمات و نوشته ها. ساعت ٢:۳۳ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٦/۳۱. لابه لای علفهای تنهایی. پایم به پیچک سرگردانی پیچید. و دورن این مخمصه جانفرسا. دلم از غصه دوری تو. من به دنبال چه می گشتم. که تورا دیدم و در دم. من و این تنهایی و وهن غریب. تنها یا با حداقل باتوهم تنهایی. آرام و سنگین در سکوت نشسته ام. از شکل گلی که بر پیرهنت بود. کاش مست مشدم از عطر. کاش میرفتم پی بازی با این کلمات. ساعت ٢:۱٥ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٦/۳۱. میان من و تو و سوم شخص غایب این جمع. که بدین سان هر یک بسویی. من ، تو را دیدم. اویی که ندیدمش و. او را به تو و.

tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir

توهمات و نوشته ها

http://tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir/1389/7

توهمات و نوشته ها. ساعت ٢:۳٦ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٧/٥. به آدرس زیر نقل مکان کردیم. Http:/ tavahomat-va-nevesht.blogfa.com. درباره : هستم که باشم. سردر خود! شاید سر در هوا! بادبادکی در دست کودکی! پروفایل مدیر : حامد. بهترین شعرهایی که خوندم. شعر هایی برای تحیر! لیست وبلاگ های تخصصی. با قدرت پرشین بلاگ.

tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir

نیمروزی - توهمات و نوشته ها

http://tavahomat-va-neveshteha.persianblog.ir/post/38

توهمات و نوشته ها. ساعت ۱:۱٥ ‎ق.ظ روز ۱۳۸٩/٥/٢٢. چراغ قرمز ها را عبور می کنم. تندرتر می کنم، گاز می دهم! پارک دوبل می کنم. ترسم را دور می کنم! پلیس را انتظار می کشم. جریمه ای سنگین ، قبض عکسدار! شاید هم فحش آبدار عابری نثار! شاید اکنون ، لحظات دیگری ، شاید. فکر می کنم :. کدام مرحله از هفت خوان را. یا خوان اول :خط و رنگ؟ فکر می کنم :. حتما دیرت میشود و. آن مانتوی گشاد سیاه! میرسی و از دیدنت بال در می آورم! کلاچ را ول می کنم،. با بالهای من هردو پرواز می کنیم! درباره : هستم که باشم. سردر خود! شاید سر در هوا!

tavahomat-va-nevesht.blogfa.com

توهمات و نوشته ها - بن بست

http://www.tavahomat-va-nevesht.blogfa.com/post-12.aspx

توهمات و نوشته ها. صدایی نمیاد . کسی در کوچیک قلبت رو تلنگری نمی زنه ، ببین داره هر لحظه آروم تر می تپه،بشمار آهان،وایستاد.نه دوباره زد! نه کسی نگفت،کسی نیست که بتونه فریادش بکشه، نغمه اش کنه،تصویرش کنه،کسی نیست. گوش کن انگاری یکی اومد! نه کسی نیومد تا با سلامی، گرما به روحت بریزه،کسی نمیاد تا کنارت باشه و دستش رو رو دستت بزار تا حرفهاتو از چشمات بفهمه! بازم صبر ،صبر ، صبر، تا یه فردا و یه روز دیگه،چقدر صبر! صدای در بود که من بستمش! آخرین صدا ، فریادی از لذت بود که در نفس های آخر کشیده شد! و اگر نشد چه؟

tavahomat-va-nevesht.blogfa.com

توهمات و نوشته ها

http://www.tavahomat-va-nevesht.blogfa.com/8907.aspx

توهمات و نوشته ها. در هوای خنک پاییزی. نیمروزی خسته و زرد. افسون شده و اشک آلود. خاطرم مخدوش و مکدر بود! بهاریست این هوا ". خزان را می گفت! من و این باد خنک. این هوای ملس لبریزی. پرم از دلشوره ی ناکامی. یاسی خوش رنگ و معطر. چنگ بر اندامم می زد. و کلاغ های شهر سمفونی شادی سر دادند! نوشته شده در شنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۸۹ساعت۲۱:۱۲ بعد از ظهرتوسط حامد. لابه لای علفهای تنهایی. پایم به پیچک سرگردانی پیچید. و دورن این مخمصه جانفرسا. دلم از غصه دوری تو. من به دنبال چه می گشتم. که تورا دیدم و در دم. او را به تو و.

tavahomat-va-nevesht.blogfa.com

توهمات و نوشته ها

http://www.tavahomat-va-nevesht.blogfa.com/8908.aspx

توهمات و نوشته ها. در میان لایه های خالی ذهنم. این همه دل مشغله. درمیان تار و پود ها. سطور گم شده ،. بابهایی از کتابهای نیمه باز،. در عبور باد ها. دستم را دراز می کنم بر آن منظره. صورتک از پشت شیشها. ترنم بر لبانش مست،. نفس سینه را بالا و پایین داد! من و این خاطره و آن پنجره! نفس سینه ام را چاک می داد! نوشته شده در جمعه چهاردهم آبان ۱۳۸۹ساعت۰:۲۱ قبل از ظهرتوسط حامد. شاید امروز زود بروم. زودتر از معمول و کمی دور بروم. شاید کمی عجول راه بروم. تا پای آن کوه. شاید امروز آبی نباشم. فکر کنم خاکستری ابریم.