sayeh79.blogfa.com
عطر ریختهعطر ریخته - یادداشت های رضا مهدوي هزاوه
http://sayeh79.blogfa.com/
عطر ریخته - یادداشت های رضا مهدوي هزاوه
http://sayeh79.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
1.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
705
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.188 sec
SCORE
6.2
عطر ریخته | sayeh79.blogfa.com Reviews
https://sayeh79.blogfa.com
عطر ریخته - یادداشت های رضا مهدوي هزاوه
عطر ریخته - قدم زدن چند خسته در اصفهان
http://sayeh79.blogfa.com/post-582.aspx
یادداشت های رضا مهدوي هزاوه. یکشنبه بیست و سوم آذر 1393. قدم زدن چند خسته در اصفهان. در خیابان خاقانی اصفهان قدم می زنم. به مغازه ها نگاه می کنم. به یک کافه در یکی از کوچه ها می روم. کتاب "پنج اقلیم حضور " داریوش شایگان را از کیف در می آورم و بخش خیام را می خوانم. زیر شیشه ی میز ، برگه های زیادی می بینم. مشتری ها نوشته های شخصی خودشان را زیر شیشه گذاشته اند. یک نفر نوشته است : "دو ماه پیش بهش قول دادم که بخاطرش مداوایم را انجام بدم.و امروز روزی است که دکتر با لب خندان گفت خوب شدی .". خیام می گوید :.
عطر ریخته - " قبل از لاجوس اگری ...
http://sayeh79.blogfa.com/post-569.aspx
یادداشت های رضا مهدوي هزاوه. چهارشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۳. قبل از لاجوس اگری . در سالهای نوجوانیام آرزوی دیدن پیشکسوت تئاتر اراک، حجتالله سبزی را داشتم. آن روزها خیلی دوست داشتم هنرپیشه شوم. دفترچه جیبی کوچکی داشتم که اسامی بازیگران را در آن مینوشتم. یکی از اقوام، که همکار آقای سبزی در ماشین سازی اراک بود، گفت: فلان روز به کارخانه بیا تا آقای سبزی را ببینی. فردایش به هزاوه رفتم. پدرم گفت آقایی به نام حاجمصطفی، ساکن هزاوه، از امیرکبیر اطلاعات زیادی دارد. پیش او رفتم. بالای سر حاج مصطفی ...چند سال ب...
عطر ریخته - مازیار و خزر آباد ساری
http://sayeh79.blogfa.com/post-574.aspx
یادداشت های رضا مهدوي هزاوه. سه شنبه هفدهم تیر 1393. مازیار و خزر آباد ساری. مردی بود که در یک اتوبان رانندگی می کرد. ترانه ی " خسته " ی "مازیار" را گوش می کرد. مرد سرعتش را به صد و پنجاه رساند. اتوبان در کنار ریودوژانیرو بود. برزیلی ها خسته بودند. مرد به بالای سرش نگاه کرد. به جای اس پانیای آبی ، کتابی باز شده دید. مرد در اصفهان بود. ترانه ی "خسته" را مثل شیر سفید نوشید. گاوهای سوئیس خسته بودند. اسکانیا زن بود. در شکم اسکانیا چهل مرد و زن هم می رقصیدند. مرد به یاد می آورد :. دامن گندم ، خیس بود. نه ...
عطر ریخته - "آیرا در گدوک "
http://sayeh79.blogfa.com/post-577.aspx
یادداشت های رضا مهدوي هزاوه. سه شنبه چهاردهم مرداد 1393. بچه هایم را به شمال برده ام. شمال ، قدم زدن های متوالی مرحوم بابک بیات است در عزای فرزندش. شب دوم اقامت مان در خزر آباد ساری دلم باران خواست و فردا صبح آسمان سیاه شد و باران بارید. مینو و کیمیا و آیرا ، دختر برادرم مجید ، بازی می کردند. مجید به جایی دور نگاه می کرد. روی بالکن ویلا نشسته بودیم. آن روز به ساری رفتیم . آیرا به پدرش گفت تفنگ برایش بخرد. روی سکویی نشستم و به مردم نگاه کردم. به این فکر می کردم که چرا در شهربازی ها تونل وحشت هست؟ جواب می ...
عطر ریخته - دردها آدمند
http://sayeh79.blogfa.com/post-579.aspx
یادداشت های رضا مهدوي هزاوه. دوشنبه دهم شهریور 1393. چند وقت پیش - نیمه های شب - وقتی در خیابان های اصفهان رانندگی می کردم پیرمردی سوار ماشین شد. گفت می خواهد به گلزار شهدا برود. گفت مسوول آبیاری گل ها و چمن هاست. گفت حقوقش خیلی کم است و غصه خورد. من هم برای او از غصه هایم گفتم. هر دو سری تکان دادیم . گلها سیراب شدند و ما هر دو پژمرده بودیم. و مگر نه این است که دردهای عمومی و جنگ ها و شقاوت ها ، مجموع تکه تکه های دردهای خصوصی است؟ چاپ شده در روزنامه ی " فرهیختگان " - ستون عطر ریخته :. فرهاد و فرزاد نامی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی: Oxford Radcliffe Square آکسفورد: میدان ردکلیف
http://raminbox.blogspot.com/2009/04/oxford-radcliffe-square.html
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی. Sunday, April 26, 2009. Oxford Radcliffe Square آکسفورد: میدان ردکلیف. Radcliffe Square, Oxford, England. میدان ردکلیف در شهر دانشگاهی آکسفورد در انگلستان. ساختمان مدور در وسط میدان در قرن هفدهم میلادی بنا شده و. نام دارد. این ساختمان بخشی از کتابخانه ی بزرگ و قدیمی دانشگاه آکسفورد را در خود جای داده و از طریق تونلی به بخش اصلی در شمال همین میدان مرتبط است. یکی از دانشکده های پرشمار دانشگاه آکسفورد بنام. و کلیسای سنت ماری را هم در اطراف میدان می بینید.
عقل سرخ
http://www.sepidkhaneh.blogfa.com/post-134.aspx
کماکان در این جنگل باد می وزد. گوزن ها به اطراف می دوند. و نهنگ هایی که باد ها از دریا آورده اند. بر شاخ هایشان حمل می کنند . تو بر شاخ های کدام یک نشسته ای. تلفن ات را خاموش کرده ای. و از عرض بزرگراه بزرگ می گذری . خواب های مرا طوفان برده است. و فروید از تفسیر آن ناتوان است . قرص های ضد تهوع. ر ژیم جدید پزشک من است. که باردار می شوم از آن. با شاخ های بلندی بر کله اش. در حالی که تو را بر آن حمل می کند . کماکان در این جنگل باد می وزد. و خواب های مرا می برد . میثم غفوریان - تهران - خرداد 91. سوشیانت و اقلی...
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی: November 2008
http://raminbox.blogspot.com/2008_11_01_archive.html
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی. Thursday, November 13, 2008. Girl with Bob Marley Hair Style. دختری با مدل موی باب مارلی. Posted by: Ramin Farahani رامین فراهانی. Links naar dit bericht. Tuesday, November 11, 2008. Bob Marley باب مارلی. Posted by: Ramin Farahani رامین فراهانی. Links naar dit bericht. Wednesday, November 05, 2008. The Obama Muslim Myth. A national study by the Pew Research Center in US showed that 12 percent of the country believe Obama is a Muslim. Despite this.
عقل سرخ
http://www.sepidkhaneh.blogfa.com/9010.aspx
عاشقانه هايي براي نهنگ ها. با قايق كوچك ات. چرا ترانه مي خواني؟ چشم هايت را چرا به دريا مي دوزي؟ نهنگ عاشق ات را چگونه به خانه خواهي برد . با دلتنگي دست ها. و لجاج تور خالي مانده از صيد. با اشك هاي شورتر از دريا. چرا به خانه نمي آيي؟ نهنگ غمگين ات آنجا به انتظار تو. غذاي مختصرش را آماده مي كند! مرا به خانه ات ببر. اگر چه جا نمي شوم. در تور كوچك و. با اين همه نهنگ ها خوب مي دانند. در اشك دختران ماهي گير! چشمان ات خواب تهنگ ها را آشفته مي كند! 2 دي ماه 1390. مقاله من در شهرگان. عطر ريخته ( رضا مهدوي هزاوه).
عقل سرخ
http://www.sepidkhaneh.blogfa.com/8907.aspx
که رهگذاری به سکه ای. که به دعای همه عمر. از دل نهنگ برآیم. عاشقی کوچک ام تنها. بوی ترا به همه جا می برم. می بینی عزیز دلم. دعایم مستجاب نمی شود. و بازرگانی به سکه ای بی بهایم نمی خرد. با تو می توانم. تنها به گذری کوتاه. ارکان جهان را جابه جا کنم! زوریخ - شهریور ۱۳۸۹. نوشته شده در جمعه دوم مهر ۱۳۸۹ساعت 3:10 توسط میثم غفوریان صدیق. مقاله من در شهرگان. عطر ريخته ( رضا مهدوي هزاوه). ما جماعت چاپلين نديده ( بها مرشدي). نان روزانه( محبوبه آب برين). حضور خلوت انس ( عباس معروفي). زمستان است ( پوريا سوري).
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی: June 2008
http://raminbox.blogspot.com/2008_06_01_archive.html
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی. Saturday, June 21, 2008. Holland vs Holland هلند علیه هلند. چه کسی بهتر از یک هلندی میتواند دستِ هلندی ها را بخواند بی آنکه به دستگاهِ شنودِ روسی نیازی داشته باشد؟ و اینگونه بود که هیدینک پس از پیروزیِ سه بر یک در مقابل مدعیِ اصلیِ جام، دستی به سر و گوش فان باستن کشید تا هم دلداری اش بدهد و هم به او بفهاند که باتجربه تر و تواناتر از اوست. Posted by: Ramin Farahani رامین فراهانی. Links naar dit bericht. Tuesday, June 17, 2008. از آلبوم در یاد پدر.
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی: January 2009
http://raminbox.blogspot.com/2009_01_01_archive.html
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی. Thursday, January 29, 2009. سقوط شاخص بورس ایران به سطح پنج سال پیش. Tehran stock exchange chart for past 6 months. نمودار بالا سقوط شاخص بورس اوراق بهادار تهران را در شش ماه گذشته نشان می دهد (یعنی از اوایل مرداد تا دهم بهمن هشتاد و هفت). Tehran stock exchange chart for past 10 years. Each vertical line indicates 2 years. با افزایش درآمدهای نفتی و اعمال. سیاست های تزریقیِ دولت در بورس، شاهد. می توانید داده های دیگر را جستجو کنید. 171;خواستِ قدرت.
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی: August 2008
http://raminbox.blogspot.com/2008_08_01_archive.html
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی. Thursday, August 28, 2008. Hijab Dutch Style حجاب به سبک هلندی. دختر مسلمان در آمستردام. Muslim Girl in Amsterdam. Posted by: Ramin Farahani رامین فراهانی. Links naar dit bericht. Sunday, August 10, 2008. A song by Fereydoun ترانه ای از فریدون فراهانی. ویدئوی زیر ترانه ای است به نام «. تا کی محنت و غم. با صدای فریدون فراهانی و نوای دیوانِ او. این ترانه در مایه ی دشتی است و شعر آن از فریدون است. Posted by: Ramin Farahani رامین فراهانی. Vondelpark Today...
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی: Queen's day - Amsterdam روز ملکه
http://raminbox.blogspot.com/2009/05/queens-day-adam.html
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاری های رامین فراهانی. Friday, May 01, 2009. Queen's day - Amsterdam روز ملکه. Koninginnedag 2009 - Amsterdam. Below: Crossing Reguliersgracht and Prinsengracht. Below: Sarphatipark and around it. All Photos by Ramin Farahani. Koninginnedag 2009 Amsterdam, Part 2. شاید در خبرها دیده باشید که دیروز. از دیگر جذابیت های این روز پوشاک و بزک دوزکِ مردم است. برای همین از چند نفر با سرپوش های جالب عکس چهره گرفتم که به زودی در وبلاگ میگذارم. اینجا. رسم دیگر روز ملکه این است که.
تاجنون فاصله ای نیست...ازاینجاکه منم -
http://www.nazdiktar-aaa.blogfa.com/post-33.aspx
تاجنون فاصله ای نیست.ازاینجاکه منم. So dark is the con of man. که سرزمین این کولی. از مرز نفس های تو آغاز میشود. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۱ساعت 14:50 توسط یاخته ای بی بعد. دریجه های شعورمرابهم بزنید. روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز. مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید. به من نشان دهید. همه ی حرفهای ما. Design by : Night Skin.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
705
رویای من...
از هر دری سخنی! دل من دست بردار دیگه بسته انتظار دیگه هی اسمشو تو به یاد من نیار اون دیگه نمیاد عمرتو هدر نکن دل من دل من منو دربدر نکن. نوشته شده در چهارشنبه ۳۱ خرداد۱۳۹۱ساعت 14:39 توسط مرضیه. نوشته شده در چهارشنبه ۳۱ خرداد۱۳۹۱ساعت 14:30 توسط مرضیه. هیچ میدونی عشق یعنی چی نه دیگه نمیدونی چون تجربش نکردی عشق یعنی یکیو از ته ته ته قلبت دوست داشتن طوری که حاضر باشی جونتو براش بدی میدونی باید چجوری به دستش بیاری باید فقط فقط فقط به خدا توکل کنی و از اون بخوای به همین راحتی. ای دنیا عشق من در کجای این دنیاست...
سایه ی تاریک
نوشته شده در پنجشنبه یکم بهمن ۱۳۸۸ساعت 17:7 PM. زخم دلتنگی ها در این سایه ی تاریک. اي هميشه با دل من غريب. ديوارها هميشه كاه گلي نمي مانند. ونفس اين باد هاي غريب هميشه بر دل وجود من نمي وزد. سردي اين ﻠﺤﻇﻪ هاي نفس گير تا ابد ادامه ندارد. و گريستن ابر هاي بهاري فقط براي ثانيه اي كوتاست. كوتاه و به اندازه ي يك. ﻠﺤﻇﻪ ي كوچك تا رسيدن به ﭘله هاي خوشبختي د لم و دوري از آن سايه ي تاريك. لبخند كبوتر هم در بودن يارش هميشه زيبا نخواهد بود. دو درخت در كنار هم, هميشه عاشق نيستند .چون , گاهي به اندازه ي فاصله ي. اي يا...
*فردای من میتونه زیبا شه*
فردای من میتونه زیبا شه*. هر اتفاقی که برام افتاد حتما دلیل محکمی داره. یه ترک جدید به قلبم اضافه شد. تاريخ ۱۳٩٤/٢/۱٢ساعت ۳:٠٩ ب.ظ نويسنده شهریوری نظرات . سلامتی اون گرگ تیر خورده ای که هیچ موقع از زخم ناله نمیکنه. چون خوب میدونه اگه بناله کفتارها احساس غرور میکنن! زخمم خوب میشه . بی ناله . اما . میدرم . تمام کفتارهایی را که سر شکستن غرورم . . تاريخ ۱۳٩٤/۱/۱۳ساعت ٩:۱٩ ب.ظ نويسنده شهریوری نظرات . تا شقایق هست زندگی باید کرد! سلام دوستان حال شما؟ میخوام متن بهترین اهنگ دنیا رو بذارم. مگه یادم می ره اون ن...
sayeh
تفسیر زندگی از حسین پناهی. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی 1393 ساعت 12:48 توسط sayeh. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی 1393 ساعت 12:47 توسط sayeh. اعتقاد داشته باشید به حرفاتون. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی 1393 ساعت 12:44 توسط sayeh. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی 1393 ساعت 12:43 توسط sayeh. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی 1393 ساعت 12:42 توسط sayeh. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم دی 1393 ساعت 12:38 توسط sayeh. دلت براش تنگ شده! یاد لحظه ای بیفت که. اون همه ی بی قراری های تو رو دید. چشماشو بست و رفت. ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ .
اینجا دنیای منه
حتما مرا در میدان شهر. ب آتش خواهند کشید. اگر بدانند رویاهای من با تو. تا کجا ک پیش نرفته اند . نوشته شده در ساعت توسط سایه. میشکنم و نمیشکنی . داریم مردانه بازی میکنیم. چند قدم بیشتر نمانده. گام هایت را دقیق تر بگذار. چه فرقی میکند . اینجا جهان همینقدر بیخود است. بیخود هم مسیر من میشوی. بیخود گرفتار تو میشوم. بیخود هر بار قول میدهی ک میمانی. بیخود هر بار باور میکنم ک میمانی. راستی، از ترس چشم زخم های دخترکان کولی. تمام آسمانم را همرنگ چشمانت سیاه کرده ام . لطفی کن و دیگر. هیچوقت در شهر من آبی نپوش .
عطر ریخته
یادداشت های رضا مهدوي هزاوه. یکشنبه سوم اسفند 1393. اصفهان و سینماهای خالی. چه فرقی می کند الان کجا باشم؟ دماوند باشم یا مزرعه ای از گندم های زرد؟ اصفهان باشم و یا وسط باغ ملی اراک؟ سینماها خالی اند . درختان گرسنه اند. دوازده شب است. روی سی و سه پل راه می روم. با هندزفری تیتراژ پل چوبی را گوش می کنم. مردم خانه های خود را جا گذاشته اند و روی پل راه می روند. آدمها از روی پل عبور می کنند. وسط جمعیت ، تابستان سال هزار و سیصد و شصت و پنج. آن سال در هزاوه یادم است یک روز صبح زود به باغ رفتیم. از بس دویدیم ...
چکامه
89/2/18 : 3:39 عصر. ارغوان شاخه ی همخون جدا مانده ی من. اسمان تو چه رنگ است امروز. یا گرفته ست هنوز؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است. اسمانی به سرم نیست. از بهاران خبرم نیست. انچه میبینم دیوار است. اه این سخت سیاه انچنان نزدیک است. که چو برمیکشم از سینه نفس. ره چنان بسته که پرواز نگه. در همین یک قدمی میماند. کورسویی ز چراغی رنجور. قصه پرداز شب ظلمانی ست. که هوا هم اینجا زندانی ست. هر چه بامن اینجاست. رنگ رخ باخته است. افتابی هرگز گوشه ی چشمی هم. بر فراموشی این دخمه نیانداخته است. یاد رنگینی در خاطر من.
سایه و او | شب شراب رو دوست دارم،حتی با وجود خماری بامدادش!
شب شراب رو دوست دارم،حتی با وجود خماری بامدادش! پاسداری شده: آماده میشیم. فوریه 6, 2010 بدست سایه. این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد کنید:. نوشته شده در Uncategorized. فوریه 3, 2010 بدست سایه. این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد کنید:. نوشته شده در Uncategorized. فوریه 1, 2010 بدست سایه. این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد کنید:. نوشته شده در Uncategorized. پاسداری شده: –. ژانویه 16, 2010 بدست سایه.
سایه
سایه احساس و شعورو احساس سایه بودن. آخرین دیدار امام حسین علیه السلام و فرزندش علی اکبر. ای شقایق های دشت کربلا. شعر با من بود )(قسمت اول). مراسم تحلیف وکلای جوان. مدتی این مثنوی تاخیر شد. خشک شد چشمه چشمم. به نامت ای گرامی. آخرین دیدار امام حسین علیه السلام و فرزندش علی اکبر. Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4. آخرین دیدار امام حسین علیه السلام و فرزندش علی اکبر. اي صفاي ديده ام باز آمدي. با لب عطشان و سوزان آمدي. آمدي جانم به قربان تنت. رفتي اي جان من و ليلي نبرد.
جواب سوالم تو باشی اگر...
جواب سوالم تو باشی اگر. درد ها به تکرار عادت کرده اند. و من به قول آن دوست. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴ساعت 15:36 توسط سایه. امروز از آن روزهایی است که. با بغض شروع شد. به زور سر پایم. اما چاره ای نیست. خیری در پیش است شاید. و این شاید چقدر نگرانم میکند. چقدر ایمان و توکلم به این شاید وابسته می شود. این هم بازی دیگری است از خدای شایدها. نوشته شده در شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۴ساعت 12:31 توسط سایه. ادمها را به حساب نیاورم. همچون واقعیتی که هرگز محقق نمی شود. اصل ماجرا همین است.
شاید این منم
گاهی در شعور کلمه و موسیقی رها می شوم. در پیچ و تاب رقص انگشتها و اشک های من. گاهی بیابان فاصله ها. چقدر تلخ می شود. هر انسان دریچه ایست به سوی خداوند. اگر به شدت اندوهناک شود. محبت غریب ترین واژه ی دنیا. یادداشتهای آدم برفی به امیلی در نیومون. دل نوشته هاي دخترک بارانی. حرف های جاری در من. هفت دقیقه مانده به صبح. رقص روی سیم های خاردار. تعطیلی از دست رفته. باران زده ی فصل درد. عاشقانه ها و کبود. حرف های یک شاعر مرده. آقا دیو و خانوم لولو داستان کوتاه. بودنم را پرنده باور می کند یا پاییز؟ کسی چه می داند!
SOCIAL ENGAGEMENT