unwritten1.persianblog.ir

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/post/94

سسسسسسسسسسسلام دوستایییییییییییههههههههههه بارونیه خودم. بارون بارونه ,بارونه هیییییییییییییی. اخیش دلم باز شد صدایه بارونم عالمی داره ها! چند دقیقه پیش بیرون بودم قطرهاش به صورتم می خورد راه نفسم باز می شد غمام یادم رفت به خدا کلا این مدت دست به نوشتنمم تعطیل شده بود. خدایا خودت می دونی عاشقتم اگه تو این مدت توسختیام کم یادت کردم ببخش خوب! دارم از سر پایینی درمیام گویا سختیا داره جاشو با خوشی عوض میکنه. البته روش کم شد دید هر کاری میکنه من پر رو. امسالم سال اژدهاست عروسک اونام زشت. نوشته شده در چ&...

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/1390/6

در حوض حسم سنگی پرتاب شد. طبع شعرم درنوسان است. کلمات زلالم از لب حوض. سر خورند ولبریز شدند. با سرعت همه را جمع می کنم. برصفحه سفید می گذارم. چه زیبا در نور ذهن می درخشند. چه تصویر ها بر پرده دلها نمایش می دهند. در حوض چه اشوبیست. هنوز کلمات وسنگ در پی اثبات خودند. سنگ از کلمات تر شد. در کلمات غرق شد. آرام آرام به عمق حوض رخنه می کند. آرامش باز می گردد. دوباره تفکراتم خیره به حوض. چرا جوابشو ندادی بهار؟ فقط بهم نگاه کرد وبعد آسمون. گشتی منو بارفتارت جواب میدادی؟ بشین حالا جواب می خوام! ولی کارت درست بود!

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/1390/10

فکر می کنم همه شعر سهراب رو شنیدید. چترها را باید بست. 1اگه بارون دیدید سلام منون بهش برسونید. 2اگر دیدم زیرش نرید جون باران اسیدیو کثف که زیرش لذتی نداره راه برید. اگر باران بود ویا دیدید چترهارا باید بازکرد. خدایا من از این بارون لذت می بردم اینم ازم گرفتن حالا چیکار کنم؟ نوشته شده در جمعه ٢۳ دی ،۱۳٩٠ساعت ۳:٥٧ ‎ب.ظ توسط بهارو بارون نظرات . ما عاشقانه در کنارهم زیر باران راه میرفتم و تو من را بانویه باران نام نهادی. حال عشق من کجایی که ببینی؟ بانویت بی تو همیشه بارانیست.

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/1391/2

چشمامو بستم تاشاید وقتی باز می کنم به زمانی برسم که تورو ندیده بودم یا قدر عشقم رو بدونی. اما زندگی بهم فهموند اگه تا. اخر دنیا هم چشمامو ببندم وقتی باز می کنم تو بودی وزخم عمیقی رو دلم گذاشتی ومعنی عشقمم نفهمیدی. تازه فهمیدم آسمونو به زمین بدوزم زمونه شوخی نداره. ما عاشقانه در کنارهم زیر باران راه میرفتم و تو من را بانویه باران نام نهادی. حال عشق من کجایی که ببینی؟ بانویت بی تو همیشه بارانیست.

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/1390/9

سلام بی بی خوبی؟ اگه زنگ نزنم زنگ نمی زنی دیگه؟ باید اعتراف کنم داشتم نقش بازی میکردم یادم بود ولی دوست نداشتم زنگ بزنم. باسرعت گفتم نه بدون فکر گفتم کاردارم می خوام بادوستم برم بیرون دروغ گفتم ولی. خواستی خونه مامان بیا. هیچ وقت فکر نمی کردم دوستی که با تمام وجود دوستش داشتم محکم شم برایه فراموشش کردنش و ازش جداشم 16سال دوستی با یه امتحان ساده از بین رفت چیزی که تا 3سال پیش بهش می خندیدیم حالا همون باعث جداییمون شد هنوز چشماس رو یادم نمیره. وقتی به اشکام می خندید. بانویت بی تو همیشه بارانیست.

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/post/95

شاید اینو تونفهمی حس من از جنس نوره. شور وحشی جوونی از دل من دیگه دوره. تو پر از شور و نشاطی واسه من نبض حیاتی. توی این غروب حسرت آخرین راه نجاتی. توی رویاهای دورت خواب آهو رو می بینی. شاپرک تو باغ رویا گل آرزو می چینی. اما رو یای جوونی میره از یاد تو روزی. مثل امروز من اون روز تو خودت باید بسوزی. تو ببین نیاز قلبم به تو و طراوت توست. لمس شیطون نگاهت به تو و لطافت توست. دل خسته مو می تونی جون تازه ای ببخشی. تو شب قطبی ستاره تو میتونی بدرخشی. توبلندای نگاهت وا میشه پرای بسته ام. بانویت بی تو همیشه بارانیست.

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/1390/8

لیلی و مجنون عاشق هم بودن؟ اصلا عشق چی هست؟ فکر کنم همون کلمه ای که می خوایم طرفو سرش شیره بمالیم میگیم یا دخترا می خوان مارو مچل کنن میگن. X می خواست منو بچاپه گفت.ببینم zبهت گفته عاشقتم؟ اون پپهتر از این حرفاست ولی من می خواستم.بهش گفتم کلی خر شد. پس چرا x خر نمی شه؟ چون از این حرفا زیاد شنیده خودش این کارست. پس یادم باشه دیگه هر کی گفت عاشقتم خر نشم. فهمیدم عاشقتم یعنی خرشو کارم راه بیفته. دنیای امروزه ماشده این اتفاقایه عجیب. بعد دخترا پسرا رو محکوم می کنن و پسرا دخترارو. بیچاره لیلی و مجنون.

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/1391/5

سلام می دونم خیلی دیر اومدم. نماز روزه تون قبول دوستان. تواین مدت اتفاقای زیادی افتاد درکل این گیرو دار یه چیزی رو خوب فهمیدم که آدم خوب همیشه دیده نمیشه من مدتی با یکشون آشنا بودم واقعا قدرشو ندونستم. چراشو خودمم نمی دونم؟ نوشته شده در چهارشنبه ٤ امرداد ،۱۳٩۱ساعت ۱٢:۳۸ ‎ق.ظ توسط بهارو بارون نظرات . ما عاشقانه در کنارهم زیر باران راه میرفتم و تو من را بانویه باران نام نهادی. حال عشق من کجایی که ببینی؟ بانویت بی تو همیشه بارانیست.

somayyehb.persianblog.ir

حسرت - بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/post/97

از صندوقچه زندگیم با ارزش ترین چیزی که داشتم (قلبم)جلویه چشماش گرفتم لبخندی زدو پرسید این چیه؟ گفتم:هدیه من به تو. گفتم:قشنگترین حرف دنیا که با صداقت گفتی! گفتم: کلمه دوستت دارم خیلی مقدسه. منم خندیدم ومثل اون و هم صداش شدم. خندش بند اومد از جاش بلند شد من هنوز می خندیدم بی اعتنا وسرد بهم گفت من این کلمه رو همیشه استفاد می کنم بر حسب عادت همین! من دیگه نخندیدم مات ومبهوت دور شدنش رو تماشا کردم. از خودم پرسیدم من صادق بودم یا اون؟ قلبم قلبم گم شد! حتما وقتی می خندیدم از دستم افتاد.

somayyehb.persianblog.ir

بی بی بارونی

http://somayyehb.persianblog.ir/post/100

سلام می دونم خیلی دیر اومدم. نماز روزه تون قبول دوستان. تواین مدت اتفاقای زیادی افتاد درکل این گیرو دار یه چیزی رو خوب فهمیدم که آدم خوب همیشه دیده نمیشه من مدتی با یکشون آشنا بودم واقعا قدرشو ندونستم. چراشو خودمم نمی دونم؟ نوشته شده در چهارشنبه ٤ امرداد ،۱۳٩۱ساعت ۱٢:۳۸ ‎ق.ظ توسط بهارو بارون نظرات . ما عاشقانه در کنارهم زیر باران راه میرفتم و تو من را بانویه باران نام نهادی. حال عشق من کجایی که ببینی؟ بانویت بی تو همیشه بارانیست.